گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 73
شماره 82 - آذر 1386







جنگ فرقهها!
در سالهایی نه چندان دور، در عهد صفویه و سلطنت یکی از پادشاهان آن خاندان آنگاه که برخی از مأموران و مبلغان مسیحی از
طریق دریاي جنوب خود را به اصفهان و دربار شاهی رساندند عکسالعمل شدید پادشاه صفوي همه را متعجب ساخت. او نه تنها،
دستور اخراج آن بیگانگان را صادر کرد بلکه، فرمان داد جاي گامهاي آنان را نیز با خاکستر بپوشانند، شاید که نشانهاي از آن
گستاخی و عداوت دربارة اسلام و مسلمانان نماند. که در وقت افول ستارة بخت آن خاندان، تبشیريها هجوم آوردند و شمال و
را در نوردیدند و تخم تثلیث و نفاق را در جاي جاي ایران زمین افشاندند. از اینجا، و به « شیعیان آل الله » جنوب این دیار مزین به نام
برکت تسامح و سهلگیري زعماي وقت هیچگاه تبشیريها و جز آنان، مبلغین شرك و الحاد در اقصا نقاط شرق اسلامی منطقهاي
را امنتر از این دیار براي خویش نیافتند. چنانکه امروز، در این دیار، تنها جماعتی با ملاحظاتی که هر زمان بیشتر از پیش بیدلیل و
با دلیل در عرصههاي مختلف و مناسبات مادي و فرهنگی از خاستگاه فرهنگی خویش پاواپس میکشد مسلماناناند. طلوع خورشید
انقلاب اسلامی ایران با زعامت مردي از خاندان پاك اهل بیت(ع) این حقیقت را آشکار ساخت که راه رستگاري و خلاصی بشر از
طوفان بلا و ابتلاء خودکامگی از میان صحن و سراي خاتم انبیاء و خانوادة مکرم و معزز ایشان میگذرد. پیروزي پیدرپی این
جریان مبارك در صحنههاي مختلف به همراه بیداري فراگیر اقوام و ملل، موج بزرگی را به راه انداخت چنانکه، واسپس 30 سال نه
تنها محدود نشده بلکه هر روز بیش از پیش بر توانایی و عزت آن افزوده شده است. این واقعه شریف از سویی جریانات استکباري
و صهیونی را متذکر این معنا ساخته که امروز نه فردا، این امواج، بساط کبر و نخوت و آلودگی آنان را در هم خواهد شکست و از
دیگر سو، جریان انحرافی نفوذي سلفیگري وهابی (زادة روباه پیر استعمار) را. چنان شد که در مراحل بعد و پس از شکست در
صحنۀ نبرد رودررو، در کمتر از 25 سال بیش از 2500 فرقه با نام و نشان و آرم از پستوخانۀ سحر و جادوي الحاد ماسونی و پستی و
آلودگی صهیونی و تحجر و کجفهمی سلفیگري وهابی سربرآورد تا شاید امکان مقابله با اعجاز موسوي و عزت مهدوي و قدرت
علوي را بیابند و دیگر بار چونان گذشته موجب سرکوب مؤمنان و مستضعفان شوند. همآنانکه از گذرگاه نهضت اسلامی تجربۀ
را باید « نهضت دینطلب و حقیقتجوي اسلامی » دولت کریمۀ مهدوي را در آیندهاي نزدیک چشم میدارند. جنگ فرقهها در برابر
جدي گرفت. از اطراف و اکناف خبر میرسد که در حرکتی خزنده، جریان سلفی وهابی هماورد میطلبد، و با زیادتخواهی فضا
را بر اهل ایمان از میان شیعیان و اهل تسنن ریشهدار در این دیار تنگ مینماید. با سوء استفاده از فضاي باز موجود کشور آثار
خویش را منتشر و توزیع مینمایند و بیمحابا جوانان مسلمان و فاقد قدرت نقد و نظر را به چالش فرا میخوانند. به همانسان که
مبلغان تبشیري مسیحی با جانمایۀ اعتقادي نوجوانان و جوانان چنین میکنند. درست عین جریانهاي فاسد و مفسد بابی و بهایی. و
بالاخره صوفیمسلکان که گاه در برخی نقاط کباده کشیده و اولتیماتم تعیین میکنند. این جریانهاي مشکوك، تعلیم دیده و
صفحه 6 از 64
مأمور، محیطهاي دانشگاهی را چمنزار مناسبی براي خویش شناختهاند تا در آن مأوي گرفته و ریشه بدوانند. و حتی گاه برخی
اساتید بیهیچ واهمه آموزههاي منحرف خود را بر ذهن و جان جوانان آوار میسازند. آنان را چه میشود و ما را؟ گاه روي به
افراط میگذاریم و گاه به تفریط. همزیستی مسالمتآمیز، مراعات حال اهل ملل و نحل، جلوگیري از تفرقه و تشتت، دفاع از مظلوم
(بیتوجه به وابستگی فرقهاي و مذهبی) و تیمارافتادگان در وظیفه شرعی و فرهنگی و انسانی مردم ما در طی همۀ قرون و اعصار
امروزه چونان دستهها و گروهانهاي خصم روي به میدان آوردهاند و جان جوانان را نشانه میروند تا « فرقهها » ؛ بوده و هست امّا
شاید جسم و ذهن آنان را نیز تصاحب کنند و از همین روست که میبایست با استفاده از همۀ امکان اقدامی بازدارنده و
مصونیتبخش داشت. در این میان توجه به موارد زیر ضروري است: 1. محدود ساختن میدان عمل و حضور گردانندگان فرقههاي
انحرافی، شبه مذهبی، شبه عرفانی، بهایی، وهابی و...؛ از مجاري قانونی و رسمی کشوري؛ 2. پالایش محیطهاي آموزشی و علمی
به ویژه دانشگاهها از حضور مبلغان رسمی و غیررسمی این جریانات؛ 3. ایجاد زمینههاي نقد جدي و مستمر این جریانهاي
انحرافی از طریق شبکههاي مختلف رسانۀ ملی (پا به پاي پخش مسابقات فوتبال اروپایی و آسیایی؟!) 4. ایجاد لجنههاي پژوهشی و
علمی در مراکز علمی (حوزوي و دانشگاهی) براي شناسایی جریانات، ردّیهنویسی، تربیت مبلغ و مربی. 5. افشاء ماهیت این فرقههاي
وابسته به ملحدان ماسونی، موذیانههاي صهیونی و کجفهمهاي بازيخوردة سلفی با ارائۀ برنامههاي مستند و مستدل تلویزیونی،
مطبوعاتی و... 6. پیگیري قضایی عوامل اصلی و مأموران اعزامی از آن سوي آبهاي شمال و جنوب و محدود ساختن دایرة عمل
اجتماعی آنان در نواحی مختلف ایران اسلامی، 7. کنترل مصادر نشر و توزیع مستقیم و یا مخفیانۀ آثار شبه فرهنگی این نحلهها (این
مهم در وظیفۀ دستگاههاي اجرایی و نظارتی فرهنگی کشور است.) 8. ایجاد بستر مناسب براي ارائۀ سهل، ارزان و همۀ جانبۀ آثار
فرهنگی سالم (تهیه شده توسط اشخاص حقیقی و حقوقی دلسوز، آگاه و دردمند) (این در حالی است که امروزه به برکت سیاست
انقباضی دستگاههاي رسمی کشوري، عموم عرضهکنندگان آثار فرهنگی و مذهبی سالم و مستقل در تنگنا و سختی گرفتار آمدهاند
و از تدارك مایحتاج اولیۀ انتشار آثار خود نیز در سختی و مشقت افتادهاند. بر هیچکس پوشیده نیست که مطبوعات و ناشران با
گذر از پیچ و خمهاي سخت اداري و پس از خرید کاغذ مورد نیاز خود از بازارهاي آزاد و رها آنهم با قیمتهاي سرسامآور آثار
خود را منتشر میسازند.) 9. پیشبینی سیستم معقول و گرهگشاي توزیع آثار فرهنگی در اقصا نقاط کشور، طی 30 سال اخیر،
موضوع توزیع آثار فرهنگی (مطبوعات و کتب) در زمرة مهمترین موضوعات مبتلا به تهیهکنندگان اینگونه آثار بوده و هست. این
در حالی است که بخش عمده آثار فرهنگی مطلوب و روزآمد توسط اشخاص حقیقی و حقوقی مستقل از دستگاههاي رسمی و
دولتی تهیه و تولید میشود. 10 . پیراستن برنامههاي گسترده و خارج از شمار رسانۀ ملی از شائبههاي فرهنگی. (باز گذاشتن درهاي
نقد جدي و البته فراگیر آثار رسانۀ ملی امري ضروري به نظر میرسد. اینهمه در حالی است که مجال نقد آثار این رسانه وجود
ندارد و در مقابل، میدان تعریف و تمجید و تبریک و تشویق بیحد و شمار براي محصولات رنگارنگ آن باز و گشاده است.)
بیگمان، در سایۀ اقتدار حکومت اسلامی، این ملحدان و مشرکان و معاندانند که باید احساس تنگی و ناامنی کنند. نمیتوان در
سفرهاي گشاده، انواع اطعمه و اشربۀ سالم، مشکوك و مسموم را فراروي کودکان، نوجوانان، جوانان و خانوادههاي فاقد توانایی
نقد و تشخیص فنی قرار داد و انتظار داشت که آنان مبتلاي شک، شبهه، الحاد و نفاق فرهنگی نشوند. مگر هیچیک از دستگاههاي
بهداشتی و درمانی مجوز توزیع و عرضۀ آثار غذایی و بهداشتی آلوده و مشکوك را در داروخانههاي رسمی صادر میکنند.
بهداشت روانی، امنیت فرهنگی و سلامت اعتقادي به مراتب مهمتر از بهداشت جسمی است و مراقبت از آن در تکلیف همۀ کسانی
است که دستی در کار دارند. والسلام سردبیر اسماعیل شفیعی سروستانی
مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل
صفحه 7 از 64
گفتوگوي اختصاصی موعود با دکتر استفان سایزر ما میدانیم که جورج دبلیو بوش از زمان تحصیل در دانشگاه عضو سازمانی
سرّي به نام انجمن جمجمه استخوان بوده است. من یک مصاحبه را دیدم که با جورج بوش انجام شده بود. او بسیار طفره میرفت.
از او پرسیدند آیا پدرت در آن انجمن عضو بود؟ بوش جواب داد: به خاطر نمیآورم. من با خودم گفتم: شوخی نکن، یعنی
نمیتوانی به یاد بیاروي؟ اشاره: دکتر استفان سایزر، استاد دانشگاه لندن، اسقف کلیساي ویرجینیا واتر، و از جمله صاحبنظران در
موضوع مسیحیت صهیونیستی است که، آثار تحقیقی قابل توجهی در این زمینه به تحریر درآورده است. این شخصیت مسیحی،
چندي پیش به دعوت برخی از مؤسسات فرهنگی، طیّ مسافرت به ایران، سخنرانیهایی در چند دانشگاه کشور ایراد نمود. موعود،
که در شمارههاي گذشته خود، مقالاتی را از این استاد و محقق انگلیسی به چاپ رسانیده، این بار فرصت را مغتنم دانست و با وي
به گفتوگویی اختصاصی نشست. در اینجا بخشی از این گفتوگوي صمیمانه را تقدیم شما گرامیان میکنیم. ممکن است
خودتان را بیشتر معرفی کنید. نام من استفان سایزر است، 54 سال سن و یک همسر و چهار فرزند دارم و اسقف کلیساي مسیح
هستم. این کلیسا در ویرجینیا واتر، جنوب شرقی لندن واقع شده و حدود 40 دقیقه با لندن فاصله دارد. «Christ Church»
کلیسایمان حدود 400 عضو دارد که هر یکشنبه به آنجا میآیند؛ آنها از 20 ملیت هستند، آمریکایی، استرالیایی و نیز انگلیسی.
همکارانم یک نفر از کشور برزیل و دیگري از هند است. پس خانوادةمان بین المللی است. اولین مدرك من از دانشگاه
15 در رشتۀ جغرافیا و مدرك کارشناسی ارشدم از دانشگاه آکسفورد و در رشتۀ الهیات، و مدرك دکترا از دانشگاه « ساسکس »
16 در رشته الهیات و سیاست بود. سه کتاب منتشر کردم. اولین، جاي پاي عیسی و حواریون کتابی مصور که « میدلسکس »
مکانهاي مختلف را با توضیح نشان میدهد تا به مردم کمک کند تاریخ مکانها و اهمیتشان را بفهمند. دوم، مسیحیت صهیونیستی
و بعد کتاب سربازان مسیحی صهیون. تقریباً 20 تا 30 مقاله در مجلات مختلف منتشر کردهام، ولی از آنها پول درنیاوردم، با آنکه
مورد اتهام قرار « دوستان انگلیکن اسرائیل » و « دوستان مسیحی اسرائیل » بسیار پرهزینه بودند و به خاطرشان از سوي انجمنهاي
گرفتم که نوشتههایم را نپسندیدند. به خاطر لابی صهیونیستها از دانشگاههاي مختلفی طرد شدهام. این لابی در دانشگاههاي
مختلف سعی میکند جلوي سخنرانی افراد را بگیرد. اما من هر ماه در دانشگاهها سخنرانی دارم. ماه قبل به سوریه، لبنان، مصر، اردن
و فلسطین رفتم و در دانشگاههایشان سخنرانی دارم. میدانیم که کتاب شما در زمینۀ مسیحیت صهیونیستی در اصل پایاننامه دکتري
شما بوده است. لطفاً بفرمایید رشتۀ مطالعاتی شما چیست و در دانشگاه در چه زمینهاي به تحصیل پرداختید و چطور به این موضوع
علاقمند شدید؟ رشتۀ اولیه من جغرافیا بود. من مسافرت کردن، شناخت مردم و فرهنگهاي مختلف را دوست دارم؛ بنابراین اولین
چیزي که به عنوان یک مسیحی دوست داشتم به آن بپردازم فلسطین بود؛ سرزمینی که با مسیح و پیامبران پیوند دارد. زمانی که
براي مطالعاتم در زمینۀ الهیات، از فلسطین دیدن کردم، دریافتم مسیحیان و مسلمانان فلسطین از صهیونیزم در رنج و گرفتارياند. به
و اینکه این مقوله تا چه حد در اختیار صهیونیزم « گردشگري در فلسطین » همین دلیل در دورة کارشناسی ارشد به تحقیق دربارة
است پرداختم؛ راهنماهاي اسرائیلی، اتوبوسهاي اسرائیلی، هتلهاي اسرائیلی، موزههاي اسرائیلی .... همه سعی میکنند یک روایت
خلق کنند؛ درحالیکه روایت فلسطینیها نادیده میماند. بنابراین پایاننامۀ دورة کارشناسی ارشدم را در این زمینه انجام دادم که
هدفش دعوت از مسیحیان براي حمایت مالی بیشتر از این موضوع بود؛ براي ایجاد هتلهاي فلسینی، راهنماهاي فلسطینی و غیره.
راهم از اینجا آغاز شد. بعد از آن به تحقیق در اینباره پرداختم که مسئلۀ مسیحیان چیست؟ چرا عدة زیادي از مسیحیان از اسرائیل
حمایت میکنند؟ آیا حمایتشان علت دینی دارد یا اینکه سیاسی است؟ این سؤال موجب شد روند تازة تحقیقاتیام را آغاز کنم و
الهیات پنهان صهیونیزم را بررسی کنم و پی به دستداشتن بریتانیا در خلق دولت اسرائیل ببرم؛ اینکه چه شد که در قرن نوزدهم در
بریتانیا و قرن بیستم در ایالات متحده، مذهب و سیاست دست به دست هم دادند. این انگیزة من شد تا به افشاگري دربارة صهیونیزم
بپردازم و از نهضت فلسطینیان حمایت کنم. این موضوع پایاننامۀ دکتري من بود که کار تحقیقیاش 8 تا 9 سال طول کشید. البته به
صفحه 8 از 64
صورت نیمه وقت؛ چون در آن زمان کشیش بودم. درنتیجه طرح من به صورت نیمه وقت پیش میرفت. آن کتاب مبناي طرحم
بود. مذهب خودتان چیست؟ آیا شما کاتولیک هستید یا ... ؟ نه. من انگلیکن هستم [وابسته به کلیساي انگلیس]. مسیحیت
کاتولیک ترجیح داده دربارة این زمینه سکوت اختیار کند. این مسئله بیشتر به مسیحیان پروتستان مربوط است و مسئلۀ
پروتستانهاست. اغلب مسیحیان صهیونیست، پروتستان هستند. بنابراین تلاش من به چالش کشاندن همکیشان خودم است. اگر
ممکن است قدري دربارة سیر پیشرفت تحقیقاتتان براي ما توضیح بدهید. در این سیر تنها بودم؛ خیلی تنها. چون تعداد بسیار اندکی
1 از دانشگاه نورث پارك « دونالد وگنر » . این مسیر را براي تحقیق انتخاب میکنند، اما در این راه دوستان بسیار خوبی پیدا کردم
3 هم سالها در این مسیر تحقیق « کالین چپمن » 2 از کالج ویتن در ایلینوي و « گري برج » . شیکاگو از من بسیار حمایت کرد
میکردند. ما چهار نفر با هم همراه شدیم. میدانید؟ اگر راهی را به تنهایی شروع کنید بسیار سخت است، اما اگر با دیگران باشید
آنها هم به شما انگیزه میدهند. من از طریق آنها، از طریق نوشتههایشان و بعد با تحقیقاتم در اینجا، یعنی خاورمیانه، و کمک
گرفتن از محققان دانشگاه و کشیشان، امامان [رهبران مذهبی مسلمان] و خاخامهایی که دغدغۀ مشترکی داشتند، کار را انجام دادم.
کتاب و پایاننامه با گفتوگو از تاریخچه آغاز میشود؛ آنها از کجا آمدند، و به سیاست ختم میشود؛ یعنی این مسیر به کدام
سمت میرود. در میانه هم به الهیات که مبنایش است میپردازم. بنابراین این یک حرکت رو به جلوست. من به سهیم کردن
دیگران در دانشم اعتقاد دارم، نه به نگه داشتن آن. بنابراین در حین تحقیق مقالاتم را در اینترنت منتشر کردم و عدهاي با نظراتم
مخالف بودند. این کار کمکم کرد، چون مخالفت دیگران باعث میشود از خود بپرسی آیا راهت درست است یا اینکه لازم است
استدلالهایت را دقیقتر کنی. بنابراین طیّ این سالها، کشاکشهایی که با صهیونیستها و سایرین داشتم کمکم کرد تا نظراتم را
اصلاح کنم. جنبش مسیحیت صهیونیستی را چگونه تعریف میکنید؟ مسیحیت صهیونیستی جریانی مربوط به الهیات و سیاست است
که اعتقاد دارد خداوند به کمک مسیحیان از دولت اسرائیل یا همان صهیونیزم حمایت می کند. آنها معتقدند وعدههایی که
خداوند در کتب عبري به یهودیان داده وعدههایی درباره سرزمین، هویت، معبد و غیره همیشگی هستند. در نتیجه این وعدهها
مشروط به زمین خاصی نیستند و بعد از ظهور مسیح منسوخ نشدند. بنابراین این وعدهها در کتاب عهد عتیق از مسیح گذر می کنند
و به آینده پیش میروند. پس آنچه من تلاش میکنم نشان دهم این است که، نه، آنها [وعدههایی که به بنی اسرائیل داده شد] باید
تعالیم مسیح را بگذرانند و در آنصورت نتیجه متفاوت میشود؛ دیگر نیازي به معبد و قربانی کردن نداریم، سرزمین براي همه
است، برگزیدگی متعلق به همۀ کسانی است که مسیح را درك میکنند و بر اساس رضاي خداوند عمل میکنند. ساعت شنی را در
نظر بگیرید. با برگرداندن آن، شن از قسمت باریک میگذرد. بسیار خوب، فرض کنید قسمت بالا عهد قدیم و قسمت پایین عهد
جدید است. عهد قدیم لازم است از مسیح بگذرد (بخش باریک)، از تعالیم مسیح عبور کند. اگر از مسیح رد نشود دیگر مسیحی
نیست. وعدههایی که خداوند به یهودیان داده از مسیح عبور میکنند و بعد براي همۀ مردم ثمربخش میشوند. به این صورت است.
جریان مسیحیت صهیونیستی چه زمانی و چگونه از جریان اصلی مسیحیت جدا شد؟ این جریان از دهۀ 1820 و 1830 آغاز شد.
دیدگاه کلیسا در مورد مسئولیتش تا اواخر قرن هجدهم تقریباً یکسان بود؛ مانند اسلام میخواست پیام مسیح را به جهانیان برساند.
و البته به کارش خوشبین بود و فعالیتش را رو به جلو ادامه میداد. اما در اواخر قرن هجدهم ناپلئون را دارید. ناپلئون سعی کرد
جهان و خاورمیانه را تسخیر کند. او زبان دینی به کار برد. خود را شاهنشاه نامید و میخواست امپراتوري روم را احیا کند. بنابراین
در بریتانیا و سایر کشورهاي اروپا او را ضدّمسیح میدیدند. او کشیشان را کشت، پاپ را تبعید کرد و اموال کلیسا را مصادره نمود.
درنتیجه او را به عنوان اهریمن میشناختند. بعد از آن جنگهاي انقلابی در اروپا را دارید؛ همینطور جنگ داخلی در آمریکا.
درنتیجه خوشبینی جاي خود را به بدبینی داد و مسیحیان به این میاندیشیدند که آخرالزمان نزدیک است. در اواسط قرن نوزدهم
بسیاري مسیحیان گمان میکردند نسلشان، آخرین نسل است. در آن زمان بود که، این اندیشه که خدا قبل از بازگشت مسیح، هنوز
صفحه 9 از 64
براي یهودیان برنامه و اهدافی دارد رشد کرد. پس این پدیده به صورت یک جریان، از دهههاي 1820 و 1830 شروع شد و حدود
4 کتاب مقدسی منتشر کرد که در حاشیه « سایروس اسکوفیلد » اوایل قرن بیستم به جریانی قابل تعریف مبدل شد. مردي به نام
صفحاتش یادداشتهایی بود که به خوانندگان کمک میکرد. اما یادداشتها، عقاید الهیاتی اسکوفیلد بودند. هزاران نفر کتاب
مقدسی خریدند که به آنها کمک میکرد متن آن را درك کنند؛ یعنی علاوه بر متن، تفسیر هم داشت. این کتاب در ذهن بسیاري
نفوذ کرد. اگر تفسیري در کنار متن کتاب مقدس باشد باید صحت داشته باشد. میدانید؟ تفسیر و متن با هم هستند. بنابراین از دهۀ
1920 تا دهۀ 1960 انجیل اسکوفیلد، اصلیترین انجیلی بود که در آمریکا مورد استفاده قرار میگرفت. پس این موضوع به عنوان
یک جنبش حائز اهمیت بود. پس از آن چند مؤسسۀ دینی به آموزش این تعالیم پرداختند؛ تعالیم پیرو دو برگزیدة مجزا: کلیسا و
اسرائیل به صورت جدا. سمینار دینی دالاس در دالاس تگزاس به پایگاهی براي آنها تبدیل شد و هزاران هزار کشیش به این تعالیم
اعتقاد دارند و امروز احتمالا حدود 25 درصد مسیحیان آمریکایی پیرو آنند؛ یعنی یک چهارم. این جریان بسیار بانفوذ و قدرتمند
است چون همهشان در این عقیدة راسخ متحدند، که اسرائیل استثناء است و صهیونیزم و اسرائیل برنامۀ خداوند براي خاورمیانه
هستند. بنابراین ممکن است در مسائلی همچون سقط جنین و بسیاري مسائل دیگر اختلاف نظر داشته باشند اما درباره اسرائیل
همعقیدهاند. پس جریان مسیحیت صهیونیستی از سال 1967 ، با جنگ میان اسرائیلیها و اعراب، بسیار پیشرفت کرد. آن موقع
همهشان گفتند اوه کتاب مقدس دارد تحقق پیدا میکند. درنتیجه حوادث خاورمیانه هم به پیشرفت این جریان کمک کردند. آیا
اعتقاد « نظریۀ توطئه » عقیده دارید که جریان مسیحیت صهیونیستی از انواع توطئه است؛ لطفاً نظرتان را دراینباره بیان کنید. من به
دارم. چون توطئه زمانی است که دو نفر یا بیشتر بصورت مخفیانه با هم توافقی میکنند. پس اگر الان ما تصمیم بگیریم کاري انجام
دهیم و به کس دیگري نگوییم به توطئه تبدیل میشود. من به توطئه اعتقاد دارم. سؤال این است که آیا توطئهها بر چیزي استوارند؟
واقعیند؟ در قرن نوزدهم انجمن یهود بسیار کوچک بود و اغلب اعضایش در روسیه، اروپاي شرقی و ... بودند. آنها بسیار رنج
میبردند. بنابراین قدرتشان بسیار اندك بود. تا حدّ زیادي مسیحیان بودند که به صهیونیزم اعتقاد داشتند و به آن کمک کردند تا
رشد کند و به واقعیت بپیوندد. اگر بگوییم در قرن بیستم 12 میلیون وجود دارد و جمعیتشان دو و نیم درصد جمعیت
آمریکاییهاست، از آن طرف 25 درصد، یعنی ده برابر، مسیحی دارید. کدام یک بر دیگري تأثیر میگذارد؟ البته این تأثیرگذاري
دوطرفه است. اما در میزان تأثیرگذاري دو و نیم درصد بر جمعیت اکثریت محدودیت هم وجود دارد. بنابراین من میگویم نفوذ
مسیحیت صهیونیستی در برخی کلیساها و دولت آمریکا زیاد است، اما جنبش صهیونیست احمق نیست. صهیونیزم این جنبش را
میشناسد، پذیراي آن است، تشویقش میکند، آن را تأمین مالی میکند، پول میدهد و کمک میکند. پس ارتباط اینها متقابل
است. به همین دلیل هم هست که بر سیاستمداران و رسانهها تسلط دارند و افکار و نظرات خود را دربارة اسرائیل، ایران و ... معرفی
عضو ایلومیناتی هستند. نظر شما چیست؟ سؤال خوبی است. من هم دوست « جورج بوش » میکنند. برخی میگویند افرادي همچون
دارم جوابش را بدانم. فهم مسئلۀ ایلومیناتی یا جنبش ماسونی سخت است؛ مگر اینکه عضوش باشید و بعد از آن خارج شوید. من
یک مثال برایتان ذکر میکنم. این نماد [دست شیطان] یک نماد شیطانی است و در غرب توسط باطنگرایان مورد استفاده قرار
میگیرد. اما نماد یک تیم فوتبال آمریکایی در تگزاس نیز هست؛ لانگ هورن تگزاس، شاخ گاو. بنابراین وقتی جورج بوش این
علامت را در تگزاس نشان میدهد باید ببینیم منظورش چیست؟ این ابهام برانگیز است، چون سیاستمداران دیگري هم هستند که
همین نماد را بکار میبرند. پس باید بفهمیم نماد، نماد ایلومیناتی است یا چیز دیگري؟ ما میدانیم که جورج دبلیو بوش از زمان
تحصیل در دانشگاه عضو سازمانی سرّي به نام انجمن جمجمه استخوان بوده است. من یک مصاحبه را دیدم که با جورج بوش
انجام شده بود. او بسیار طفره میرفت. از او پرسیدند آیا پدرت در آن انجمن عضو بود؟ بوش جواب داد: به خاطر نمیآورم. من با
خودم گفتم: شوخی نکن، یعنی نمیتوانی به یاد بیاروي؟ هرکس که عضو یک انجمن مخفی است، عضویتش حتماً با ایمانش به
صفحه 10 از 64
مسیح تناقض پیدا میکند. چون مسیح به ما گفته باید در انگیزهها و اعمالمان روراست و صادق باشیم. اگر وفاداري من نسبت به
کشورم یا نظامی سیاسی یا هر انجمنی بیشتر از وفاداريام به خدا باشد، در آن صورت مشکل پیدا میکنم. من فکر میکنم او
[بوش] علاوه بر اینکه رئیسجمهور یک کشور و فردي مسیحی است، عضو این سازمان مخفی نیز هست. آیا ایدئولوژي مسیحیت
صهیونیستی تهدیدي براي صلح جهان به شمار میرود؟ بله، قطعاً. چون جهان را دوقطبی میداند؛ [جهان] یا سیاه است یا سفید، خیر
یا شرّ. و وقتی این طرز تفکر با سیاست خارجی ترکیب شود، آنچه براي آمریکا و اسرائیل خوب است ارادة خدا قلمداد میشود و
5 بعد از « جان هیگی » آنچه براي آمریکا و اسرائیل بد است خارج از ارادة خداوند شمرده میشود. این بسیار خطرناك است. مثلًا
جاي او را پر کرد. جان هیگی دائماً از آمریکا میخواهد قبل از آنکه ایران به تکنولوژي هستهاي دست پیدا « جري فالول » مرگ
کند به آن حمله کند. او علتش را واقعیت بخشیدن به کتاب مقدس و آمدن مسیح بیان میکند. کسی که بیرون از ماجرا ایستاده و
منتقد آن است پی به مسئله میبرد. پنج سال پیش میگفتند آمریکا باید به اسرائیل بپیوندد و به عراق حمله کند تا پیشگوییهاي
انجیلی به حقیقت بپیوندند؛ یا 20 سال قبلتر روسیه بود. پس دشمنان آنها بر اساس حرف روزنامهها تعیین میشوند. کسانی که
حافظۀ خوبی ندارند، زود دچار فراموشی میشوند. چه شد؟ همه چیز دوباره عوض شد؟ میبینید؟ این چیزي است که من به دنبال
افشایش هستم و بسیار خطرناك است. چون آنها پیرو تعالیم مسیح نیستند. او از ما خواست صلح را گسترش بدهیم نه هر روز به
تعداد زنان بیوه بیفزاییم. او ما را به آشتی دعوت کرد نه به جدایی. آنچه آنها انجام میدهند ایجاد جدایی قومهاست. میگویند باید
عراق را از هم مجزا کنیم؛ باید فلسطین را جدا کنیم. آنها میخواهند جدایی ایجاد کنند. این خلاف تعالیم مسیح است، پس
خطرناك است. کدام شاخه از جریان مسیحیت صهیونیستی از همه مهمتر و قدرتمندتر است؟ حداقل سه شاخه وجود دارد؛
آنها یهودیانی هستند که یا به مسیح اعتقاد دارند، یا به (Messianic Zionists) یا منجیگرا « صهیونیستهاي منتظر مسیح »
پیشگوییها (در میان یهودیان). آنها بیخطرترین گروه هستند؛ از نظر سیاسی. چون به سیاست اهمیت نمیدهند، فقط میخواهند
« مسیحیان صهیونیست آخرالزمانی » . مردم را نسبت به مسیح آگاه کنند. اما این عقیده را هم دارند که اسرائیل خاص است
6، جان « تیم لاهی » کسانی چون ،(Apocalyptic Christian Zionists or Theological Christian Zionists)
هیگی و دیگران. لاهی سري کتابهاي بازمانده 7 را نوشت که سرتاسر درباره آرمگدون است و در آمریکا مشهور است. این افراد
بسیار مؤثرند چون کتاب مینویسند و ذهن خوانندگان را تغییر میدهند. پس صهیونیستهاي منتظر مسیح، مسیحیان صهیونیست
کسانی همچون رابرتسون، جري فالول. آنها همیشه با سناریوي آخرالزمان موافق ؛« مسیحیان صهیونیست سیاسی » آخرالزمانی و بعد
نیستند و همیشه موافق اوانجلیسم نیستند، چون بیشتر علاقمندند با دولت اسرائیل رابطه خوبی داشته باشند. این گروه تلاش میکنند
براي رابطه میان دولت آمریکا و دولت اسرائیل تلاش کنند. دولت اسرائیل به آیندهاي که مسیحیان آخرالزمانی ترسیم میکنند
علاقمند نیست. آنها میخواهند با کمترین خسارت سرزمین را اشغال کنند؛ میخواهند از دست فلسطینیان خلاص شوند اما جنگ
هستهاي را دوست ندارند. من فکر میکنم شاخه مسیحیان صهیونیست آخرالزمانی ما را به سمتی میکشانند که [اسرائیلیها] از آن
هراس دارند، اما شاخۀ سیاسی احتمالًا قدرتمندترند چون ما خبر نداریم در بحثهایشان چه میگذرد. آنها مصمماند به سیاست
غرب در قبال خاورمیانه شکل دهند؛ مثلًا جابجا کردن سفارتخانه. آنها آمریکا را وادار میکنند سفارتخانهاش را از تلاویو به
اورشلیم جابجا کند. اگر آمریکا این کار را انجام بدهد کار تمام است و دیگر امیدي براي فلسطین باقی نمیماند. چون در آن
صورت آمریکا میگوید اورشلیم پایتخت اسرائیل است. درنتیجه پایتختی براي فلسطینیان باقی نمی ماند. اما بر اساس قوانین بین
الملل، مجامع بین المللی میگویند تلاویو پایتخت شماست. ما در اورشلیم کنسولگري داریم نه سفارتخانه. بنابراین مسیحیان
صهیونیست دولت آمریکا را وادار میکنند سفارت خانهاش را جابجا کند. چون میدانند که این کار مثل بازي شطرنج است؛ با
یک حرکت ممکن است بازي را ببرند. شما گفتید یهودیان به مسیح اعتقاد دارند؛ میشود در این باره بیشتر توضیح بدهید؟ بله.
صفحه 11 از 64
حواریون عیسی(ع)، مثل یحیی، پطرس، یهودي بودند. آنها عیسی(ع) را به عنوان منجی درك کردند. اکثریت یهودیان عیسی(ع) را
به عنوان منجی موعود قبول ندارند. اما اولین پیروان مسیح یهودي بودند. تا اینکه پیام مسیح به سامریه رسید و برخی سامريها هم
پیرو عیسی(ع) شدند و بعد غیر کلیمیان کشورهاي مختلف دربارة عیسی(ع) شنیدند. بنابراین در آغاز، کلیسا یهودي بود و بعد
یهودي و غیر یهودي شد (یهودیان و غیر یهودیان مسیحی شدند) و بعد تعداد غیر یهودیان بیشتر شد و عدة معدودي یهودي عضو
کلیسا شدند. من دوستانی دارم که پدر و مادر یا مادربزرگشان یهودي است، درنتیجه از دید یهودیان یهودي هستند، ولی مسیح را
قبول دارند. پس همۀ یهودیان عیسی(ع) را انکار نمی کنند؛ عدة اندکی او را قبول دارند. آنها اسم خودشان را یهودیان منجیگرا
میگذارند نه مسیحی. کلمۀ مسیحی را دوست ندارند چون مسیحیان را در آزار و اذیت یهودیان سهیم میدانند. خودشان را
معتقدان منجیگرا مینامند، روزهاي شنبه عبادتشان را انجام میدهند نه یکشنبه، براي خودشان کنیسه میسازند نه کلیسا و سنن
یهوديشان را حفظ میکنند. اما پیرو عیسی(ع) هستند یا سعی میکنند باشند. ممکن است بتوانید برخی از آنها را در اسرائیل پیدا
کنید؛ هرچند اگر یک یهودي مسیحی بشود از طرف یهودیان طرد میشود و ممکن است حق شهرونديشان را در اسرائیل از دست
8 یا « مسیحیان منجیگرا » بدهند یا از اسرائیل اخراج شوند. عدة زیادي از آنها در آمریکا زندگی میکنند. اگر در گوگل عبارت
11« انجمن یهودیان منجیگرا » 10 و « انجمن اتحاد یهودیان منجیگراي آمریکا » 9 را تایپ کنید، به اسم « یهودیان منجیگرا »
12 بزرگترین گروهشان است. آنها طرفدار مسیحند اما « یهودیان طرفدار عیسی » ، برمیخورید؛ سازمانهاي متعددي وجود دارد
طرفدار اسرائیل هم هستند. این به این دلیل است که مثلا اگر من عضو کلیساي یهودیان طرفدار مسیح باشم و بخواهم به یک
یهودي کمک کنم تا مسیح را بشناسد، چنانچه به اسرائیل علاقهمندي نشان بدهم بیشتر به حرفم گوش میدهد تا اینکه با اسرائیل
مخالفت کنم. بعضی یهودیان براي اینکه نشان دهند بیشتر از یهودي، یهودياند خود را صهیونیست معرفی میکنند؛ براي اینکه
ثابت کنند هنوز یهودياند. آیا این جنبش تنها در ایالات متحده تا این اندازه قدرتمند است یا در سایر کشورها هم قدرت دارد؟
متأسفانه در سایر کشورها هم قدرتمند است. کشورهایی که بیشتر از سایرین تحت تأثیر این جنبش قرار دارند، آنهایی هستند که با
بریتانیا یا آمریکا ارتباطی داشتهاند. در آفریقاي جنوبی نیرومند است به این خاطر که در گذشته قسمتی از سفیدپوستان آفریقاییِ
حامی آپارتاید با یهودیان ارتباط داشتند. گروههاي نیرومندي در سوئد وجود دارد، همینطور در هلند (باز در هلند به این خاطر که
کلیساي اصلاح شده هلند حامی آپارتاید بود. جالب است که در مالزي که اسلام جوّ حاکم است در مقابل، جریان مسیحی
13 یا « سفارتخانه بینالمللی مسیحیت » صهیونیست هم حضور دارد. پس جریان مسیحیت صهیونیستی بین المللی است. اگر به سایت
14 مراجعه کنید، مسیحیهایی کانادایی، آفریقایی ... میبینید؛ آنها بینالمللیاند. گروه عمدهشان « دوستان مسیحی اسرائیل » سایت
در آمریکاست، گروه کوچکی در بریتانیا هستند اما درحال بزرگتر شدناند. کدام وجوه مسیحیت صهیونیستی یا کدام عقاید
سیاسی آن بحرانسازند؟ یکی از غمانگیزترین جوانب مسیحیت صهیونیستی، عقیدهاش دربارة آینده است که بسیار تقدیرگرا و
جبرگراست. [بر اساس آن] جنگی میان یهودیان و اعراب درخواهد گرفت؛ آمریکا مدافع اسرائیل خواهد بود؛ از نظر آنها موقعیت
اروپا به خطر میافتد؛ آنها معتقدند امپراتوري روم بار دیگر برمیخیزد و طرفدار شرّ میشود. همچنین معتقدند ضدّ مسیح میآید،
بسیاري را فریب میدهد، مذاکرات صلحآمیزي با اسرائیل انجام میدهد که حقیقی نیستند و با این کار اسرائیل را مدتی فریب
میدهد و بعد به آن حمله میکند. بنابراین مسیحیان صهیونیستی که به این موضوع اعتقاد دارند نسبت به هر مذاکره صلحآمیز یا
که روسیه، چین، « نقشۀ راه » حساس بدگمانی میکنند. چون فکر میکنند هر گفتوگویی از صلح باید دام باشد. میدانید، پیمان
آمریکا، اروپا و سازمان ملل همگی بر سرش توافق کردند، به اسرائیل میگوید باید کرانۀ غربی را از اشغال بیرون بیاوري و اجازة
تشکیل حکومت فلسطینی بدهی تا بعد صلح داشته باشی؛ یعنی زمین در برابر صلح. اما مسیحیان صهیونیست اعتقاد دارند این
سرزمین به یهودیان تعلق دارد و نگرانند اگر اسرائیل غزه و کرانۀ غربی را رها کند ماجرا تمام میشود. بنابراین مخالف روند
صفحه 12 از 64
صلحاند و این خطرناك است. چون اگر نخواهی به کسی اعتماد کنی نمی توانی ارتباط خوبی با آن برقرار کنی. براي مثال آنها
صدام حسین را دشمن میدانستند. وقتی صدام حسین میرود نوبت به رئیس جمهور شما و ایران میرسد. وقتی ایران میگوید ما
انرژي هستهاي را فقط براي اهداف صلحآمیز میخواهیم حرفتان را باور نمیکنند، چون به چیز دیگري باور دارند. نظر جامعۀ
بینالمللی این است تا زمانی که اجازه تحقیقات را به آژانس بینالمللی هستهاي بدهید درون باشگاه جا دارید؛ متمدّنید. وقتی صدام
حسین اعمالش مبهم شد و با آنها بازي کرد، بازي با آتش را شروع کرد. اگر راهش را تغییر میداد ممکن بود بگوید بیایید ببینید،
اینجا چیزي نیست! و احتمال داشت جلوي جنگ را بگیرد. مسیحیان صهیونیست ذاتاً بدگمانند. نمیشود با کسی که ذاتاً بدگمان
است ارتباط برقرار کرد. چون اجازه نمیدهند آنقدر جلو بیایی که محرم بشوي. با توجه به اینکه مسیحیان صهیونیست به جنگ
آرمگدون و بازگشت مسیح اعتقاد دارند، و مهمتر از آن معتقدند خود باید مقدماتش را فراهم کنند، یک سؤال دربرابرمان ترسیم
میشود: آیا این مسئله نقشهاي است که خودشان براي منافع بیشتر ایجاد کردهاند، یا اینکه ممکن است واقعاً به حوادث آخرالزمان و
بازگشت مسیح منجر شود؟ من فکر میکنم شما درست میگویید، فکر میکنم شرکتهاي بسیار بزرگ تسلیحاتساز ممکن است
شانهشان را بالا بیندازند و بگویند ما به امنیت اعتقاد داریم و علت تولید سلاح این است که مردم امنیت پیدا کنند. حقیقت این است
که در آمریکا سلاح بسیار زیاد است و مردم آن بیش از سایر کشورهاي جهان به خاطر شلیک گلوله میمیرند. اینکه لازم است
براي امنیت سلاح در اختیار داشته باشید درست نیست. ما در انگلستان اجازه حمل سلاح نداریم و امنیتمان بسیار بیشتر است. بله.
مسئله بیشتر به خاطر منافع است؛ صنعت تسلیحات، صنعت نفت. آنها به خاورمیانه مینگرند و اسرائیل را فرصتی براي فروش
تسلیحات و پول درآوردن و همینطور آزمایش تسلیحات میدانند. میگویند ما به شما سلاح مجانی میدهیم، آن را برایمان
آزمایش کنید ببینید خوبند یا نه. پس سلاحهایشان را آزمایش میکنند و میخواهند کشورهاي اطراف اسرائیل را تضعیف کنند.
چون اگر کشورها را تضعیف کنند یا آنها را وادار به مصالحه نمایند اسرائیل میتواند رشد کند. با تضعیف کشورها مطمئن
میشوند به نفت و گاز دسترسی دارند. استراتژي آنها دو گونه است. به بعضی کشورها پیشنهاد پول میدهند؛ بنابراین ترکیه و مصر
رابطۀ خاصی با آمریکا دارند و آن راحت گذاشتن اسرائیل است. کشورهایی هم هستند که حداقل دولتشان با اسرائیل موافق است.
ترکیه میخواهد عضو ناتو و اتحادیه اروپا باشد و مصر پول زیادي از آمریکا میگیرد. اردن رفتارش به گونهاي خنثی است اما
تمایلش به سمت غرب است. در عین حال با کشورهایی که با اسرائیل موافق نیستند مثل لبنان، سوریه و ایران خطّمشی دیگري به
کار میگیرند؛ اگر پول ما را نگیرید به شما حمله میکنیم. بنابراین معتقدم سیاست در حال بهرهبرداري از دین است. اکثریت
مسیحیان لزوما به آیندة آخرالزمانی اعتقاد ندارند. اگر به چنین آیندهاي اعتقاد داشته باشید میگویید بیایید به دنبالش باشیم،
میخواهیم برویم بهشت. اما اگر اعتقاد داشته باشید خدا زمین را به ما داده تا ایمانمان و عشق به او را به دیگرانی که او را
نمیشناسند نشان دهیم تا آنها هم به خدا ایمان آورند، در آن صورت آینده را به خدا واگذار میکنید. پس اکثر مسیحیان به آیندة
آخرالزمانی اعتقاد ندارند. مثلًا در پایان کتاب مکاشفات، تصویر زیبایی از بازگشت بهشت عدن دارید. در عدن اثري از مرگ
نبود، پاکی بود و میان خدا و مخلوقش توازن برقرار بود. در میان باغ درخت حیات وجود دارد. کتاب مکاشفات میگوید برگهاي
درخت حیات براي شفاي ملتها هستند؛ پس تصویر آخر انجیل، کتاب مکاشفات، تصویر صلح و آشتی میان انسانهاست. اینها
وجود دارند؛ [با خنده] و با هلوکاست هستهاي از بین نرفتهاند. بیشتر مسیحیان این تصویر از آینده را باور دارند و این چیزي است
که ما را تشویق میکند تا جایی که در برابر خدا مسئولیت داریم آن را بسازیم و درك کنیم. ادامه دارد... ترجمه: ف.شفیعی
Donald Wagner. 2. Gary M. Burge. 3. Colin Chapman. 4. Cyrus . ماهنامه موعود شماره 82 پینوشتها: 1
Scofield. 5. John Hagee. 6. Tim Lahaye. 7. Left Behind. 8. Messianic Christians. 9. Messianic
Jews. 10. Messianic Jewish Alliance of America. 11. Association of Messianic Jews. 12. JFA,
صفحه 13 از 64
.(Jews for Jesus). 13. The International Christian Embassy 14. Christian Friends of Israel
جمعیتشناسی مسلمانان
اروپا در ده سالههاي آینده با ضرورت اصلاح هویّت خود روبه رو خواهد شد. فرانسويها، آلمانیها، انگلیسیها، سوئديها و
ایتالیاییها (که در شهر میلان آن بزرگترین مسجد اروپایی واقع شده است). باید بفهمند که سنّت اسلامی (که دربارة آن نظرات
گوناگونی وجود دارد) به بخش جدا نشدنی و مشروع فرهنگ اروپایی مبدّل میشود. اسلام بخش جداییناپذیر و مشروع فرهنگ
3 میلیارد نفر شد / اروپایی در سال 1980 تعداد مسلمانان در سراسر جهان از حدّ 780 میلیون نفر گذشت و اوایل سال 2004 بالغ بر 1
1 میلیاردي کرة زمین را تشکیل میدهد. 20 درصد مسلمانان در کشورهاي بیش از یک میلیاردي / که حدود 22 درصد جمعیت 6
چین و هند زندگی میکنند (اقلیت مسلمان هند معادل 100 میلیون نفر است). از سال 1995 بزرگترین رشد جمعیت کرة زمین در
7 درصد) مشاهده شده است. کشورهایی که در میان 10 کشور اوّل کشورهاي مسلمان در مقامهاي / 6 درصد) و چین ( 14 / هند ( 20
2 درصد) با / 7 درصد) و نیجریه ( 3 / 8 درصد)، بنگلادش ( 2 / 2 درصد)، اندونزي ( 3 / بعدي قرار گرفتهاند عبارتند از: پاکستان ( 5
توجه به رشد جمعیت کشورهاي مسلمان دیگر، جمع رشد جمعیت مسلمان آنها از دو کشور رهبر بیشتر میشود. از بزرگترین
کشورهاي اسلامی که جمعیت آنها از 100 میلیون نفر گذشته است، میتوان از اندونزي ( 242 میلیون)، پاکستان ( 162 میلیون)،
بنگلادش ( 144 میلیون) و نیز نیجریه ( 130 میلیون که حدود نیمی از آنها مسلمان هستند) نام برد. رشد جمعیت مسلمان در سالهاي
اخیر موجب بیم و هراس کشورهاي غربی به ویژه کشورهایی که عدة زیادي از ساکنان آنها را مسلمانان تشکیل میدهند شده
است. در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده است. رشد جمعیت مسلمان و منع هر گونه وسایل پپشگیري از حاملگی در
سنت اسلامی باعث نگرانی شدید همسایگان آنها در اروپا، روسیه، هند، جنوب شرق آسیا و در زمان اخیر در ایالات متحده شده
است. آیا این ترس موجّه است؟ رشد سریع جمعیت کشورهاي اسلامی خود به خود غیرمترقّبه نیست. حلّ و فصل مسائل بهداشت و
مرگ و میر کودکان بایستی همین نتیجه را بدهد. ولی تحلیل اوضاع جمعیتی مدتهاست که به سیاست، وابسته شده است و باید از
زاویۀ سیاسی در نظر گرفته شود. شمارش کثرت نفوس بر اساس اصل مذهبی صحت ندارد زیرا معیارهاي فراگیر تعلّق انسانها به
یک دین مشخص وجود ندارند. براي مثال، تعداد مسلمانان در روسیه در صورت استفاده از روشهاي مختلف شمارش میتواند بین
3 و 15 20 میلیون نفر اعلام شود. عدهاي معتقدند تنها کسانی که مرتبأ نماز میخوانند، به مسجد میروند و همۀ فرایض دیگر دینی
را انجام میدهند، میتوانند مسلمان محسوب شوند ولی دیگران تعلّق به فرهنگ قومی را معیار سنجش قرار میدهند. به عبارت
دیگر آنها به هویّت قومی و مذهبی اشاره میکنند و نه فقط دین، به عقیدة ما، راه درست این است که نظر خود انسان دربارة هویّت
خود، به عنوان اساس بررسی جمعیتی به کار گرفته شود. نکتۀ مهمّ دیگر اینکه، دیگران در مورد یک شخص چه نظري دارند و او
را به کدام فرهنگ نسبت میدهند. در واقع همه، نمایندگان اقوامی را که به طور سنّتی پیرو اسلام هستند، مسلمان میدانند.
مسلمانان جمعیت مذهبی تلقی میشوند که ویژگیهاي خاصّ سیاسی، جغرافیایی و قومی دارد. براي مثال دربارة روابط ایالات
متحده، اروپا و روسیه با جهان اسلام، دربارة مهاجرت مسلمانان و ذخایر نفت در جهان اسلام بحث میکنند ولی کسی وجود ذخایر
را بررسی نمیکند. به عبارت دیگر، عضویّت انسان در امّت اسلامی تنها به دیانت او ختم نمیشود. « جهان مسیحیت » فلزات در
بررسی کثرت مسلمانان در جهان امروز از همین زاویه دید صورت میگیرد. با این وجود، رشد تعداد مسلمانان در جهان نباید به
منجر شود. طیّ 30 سال اخیر کاهش تعداد کودکان در خانوادههاي مسلمانان مشاهده شده « انقلاب جمعیتی جهانی » بحث دربارة
5 6 کودك به ازاي هر خانوادة مسلمان وجود داشت، در سال 2004 این رقم تا 4 نفرکاهش یافته و در ، است. در سال 1975
68 نفر است. در الجزایر، اندونزي و جمهوريهاي آسیاي مرکزي و شوروي سابق این رقم به / بسیاري از کشورهاي اسلامی معادل 2
صفحه 14 از 64
مراتب پایینتر است و در آذربایجان و ترکیه در سطح اروپایی قرار دارد. با این حال در بعضی مناطق مسئلۀ جمعیتی اسلامی به علت
افزایش شدید تعداد مسلمانان در نزدیکی مناطق غیراسلامی، رشد اقلیتهاي اسلامی داخلی و مهاجرت گسترده مسلمانان، حاد
میشود در دو مورد اخیر افزایش تعداد مؤمنان قاعدتاً به طور موازي با کاهش زاد و ولد اکثریت غیر مسلمان افزایش مییابد. عامل
دیگري که موجب علاقه بیشتر به مسائل جمعیتی میشود، رقابت سیاسی و اجتماعی گروههاي مختلف است که در سالهاي اخیر نه
به وجود آمده و رواج یافته « مرز مسیحی اسلامی » تنها ظاهر عادي قومی بلکه مذهبی هم داشته است. در پژوهشهاي علمی مفهوم
است. قبلًا این اصطلاح معناي جغرافیایی داشته و در روسیه براي تأکید بر نزدیکی آن به جهان اسلام و چند مذهبی بودن جامعۀ
روسیه به کار گرفته میشد. بهتر است که اصطلاح منطقۀ بزرگ مرزي بین مذهبی به کار گرفته شود که در سراسر جهان (غیر از
آمریکاي لاتین) مشاهده می شود. این امر تماس مسیحیان یا هندوها با مسلمانان، نه از حدود دولتی بلکه از خیابانها، میادین و
مجتمعهاي مسکونی میگذرد. در بعضی مناطق این امر مذهبی از محتویات مشخص دراماتیکی برخوردار است. خاورمیانه، اروپا،
جنوب روسیه و هند از جمله مناطقی هستند که در آنجا عامل جمعیتی میتواند به تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی منجر شود.
قبل از اینکه این مفهوم را تشریح کنیم، باید به نقش خاصّ مناطق یاد شده در عرصۀ ژئوپلتیکی، آسیبپذیري آنها از مناقشات
مختلف آشکار و نهان و ارتباط این مناقشات با اختلافات بین مذهبی اشارهاي داشته باشیم. در این صورت سؤالات دربارة کثرت
جمعیت با برتري یک جمعیت مذهبی از حساسیت ویژهاي برخوردار میشود. از خاورمیانه شروع کنیم که آنجا، عامل جمعیتی
چندان مهم جلوه نمیکند. ولی جنبش مقاومت فلسطینی که به سرعت اسلامی میشود، برتري فزایندة کمّی عربها نسبت به
یهودیان را، ضامن اصلی پیروزي اجتنابناپذیر میداند. اوّلًا، زاد و ولد عربهاي مسلمان شهروند اسرائیل با سرعت خاصی رشد
میکند. در سال 2004 در اسرائیل بیش از یک میلیون و هفتاد هزار مسلمان ( 16 درصد جمعیت) زندگی میکردند که 450 هزار
4 درصد است در حالی که همین شاخص / نفر از این تعداد در سنین زیر 15 سال بودند. شاخص زاد و ولد مسلمانان اسرائیل برابر 3
5 میلیون نفر گذشته است. در / 4درصد تجاوز نمیکند. ثانیاً، جمعیت منطقۀ خودگردان فلسطین از حدود 3 / در میان یهودیان از 1
25 میلیون نفر زندگی میکنند که رقم زاد و ولد آنها به 4 درصد رسیده است که رکورد مطلق جهانی است. رشد / منطقۀ غزه 1
متوسط جمعیت فلسطین از رشد جمعیت یهودي اسرائیل 3 برابر بیشتر است. ثالثاً، مسئلۀ آوارگان فلسطینی حل نشده است که تعداد
( 5 میلیون خود (سال 2004 / آنها همراه با جمعیت دولت آیندة، فلسطینی از جمعیت یهودي دو برابر بیشتر است. اسرائیل با جمعیت 7
جلوه میکند زیرا جمعیت جمعی کشورهاي هممرز با اسرائیل (لبنان، سوریه، اردن و « دریاي اسلامی » به صورت جزیرهاي در وسط
مصر) بالغ بر 100 میلیون نفر است. این برتري کمّی جمعیت عربی اسلامی در مقایسه با کاهش مهاجرت یهودي که همۀ امکانات
بالقوة آن از بین رفته است، به چشم میخورد، در سال 2003 فقط 23200 نفر مهاجر وارد اسرائیل شدند که از سال قبل به میزان 31
درصد کمتر است. به علاوه، یهودیانی که از به دست آوردن صلح و امنیت قطع امید کردهاند، بیش از پیش به ترك اسرائیل متمایل
میشوند. آنها به آمریکا و اروپا میروند. بعضی از مهاجران از روسیه سعی میکنند براي روز مبادا در میهن سابق خود منزل بخرند.
کاهش جمعیت مسیحی در اراضی خاورمیانه (مصر، عراق، لبنان، فلسطین و سوریه) نیز عامل شایان توجهی است. در سال 1914
2 درصد کاهش یافته است. اروپا نیز / مسیحیان 26 درصد جمعیت این کشورها را تشکیل میدادند ولی تا سال 1995 این میزان تا 9
نگران افت جمعیت بومی مسیحی خود است. طبق پیشبینیهاي سازمان ملل، تا سال 2050 جمعیت اروپا به میزان 14 درصد کاهش
یافته و برابر 630 میلیون نفر خواهد شد. همزمان سطح مهاجرت رشد میکند که مسلمانان بخش قابل توجهی از آن را تشکیل
میدهند. سهم مسلمانان در جمعیت اروپایی از سال 1950 تا 2000 از 1 درصد تا 3 درصد (از 14 تا 20 میلیون نفر) افزایش یافته
است. احتمال عضویت ترکیه 70 میلیونی به اتحادیۀ اروپا براي اروپا به معنی انفجار جمیعتی خواهد بود. این کشور از نظر کثرت
نفوس در مقام دوم بعد از آلمان قرار گرفته و به میزان 15 20 میلیون نفر از بریتانیا، فرانسه و ایتالیا سبقت خواهد گرفت. ترکیه از
صفحه 15 از 64
نظر جمعیت به تدریج به آلمان نزدیک میشود و دیر یا زود از آن سبقت خواهد گرفت (گفتنی است که 57 درصد آلمانیهاي
مخالف عضویت ترکیه در اتحادیۀ اروپا هستند). بعضی کارشناسان و سیاستمداران به منظور تیره جلوه دادن اوضاع، پیشبینی
سیاستمدار با « فریتس بولکنستاین » . میکنند تا سال 2050 مسلمانان یک سوم یا حتی نصف جمعیت اروپا را تشکیل خواهند داد
نفوذ هلندي و کمیسر بازار واحد اروپایی هشدار داد اگر مسائل جمعیتی و مهاجرت اروپا را اسلامی سازي کنند، آزادسازي وین از
تركها در سال 1683 بیهوده بوده است. تعداد مسلمانان در فرانسه بالغ بر 5 میلیون نفر شده است. این رقم در ایتالیا از 240 هزار نفر
8 میلیون (سرشماري / در سال 1992 تا 650 700 هزار در سال 1999 افزایش یافت. آلمان 3 میلیون مسلمان دارد، بریتانیا بیش از 1
متداوّلترین نام پسران نوزاد بود). 710 720 هزار مسلمان در سوئیس ،« محمد » سال 2001 )، هلند 730 هزار نفر (در سال 2004 نام
زندگی میکنند. در کشورهاي دیگر نیز جمعیت قابل توجه اسلامی مشاهده میشود. فنلاند کمتر از همه جمعیت مسلمان دارد. در
سال 1999 در این کشور کمی بیش از 10 هزار نفر مسلمان زندگی میکردند که عمدتاً آوارگان از سومالی بودند. فنلاند از
امپراتوري روسیه جمعیت یک هزار نفري تاتار را به ارث برده است. در یونان مسلمانان با سرعت سرسامآوري رشد کردهاند. در
سال 2003 یک مقام مسئول این کشور در گفتوگو با نگارنده، تعداد آنها را برابر 500 هزار نفر برآورد کرد و گفت رقم واقعی
باید دو برابر بیشتر باشد. مهاجرت مسلمانان به اروپاي شرقی چندان گسترده نیست. در این منطقه (و در اروپاي غربی) معمولًا از
ورود نمایندگان شمال قفقاز احساس نگرانی میکنند. جمعیت بومی مسلمانان بالکان نیز رشد قابل توجهی از خود نشان داده و
1 میلیون مسلمان زندگی میکردند). مسلمانان 40 درصد / اکنون برابر 4 میلیون نفر است (اوایل دهۀ 1950 در یوگسلاوي سابق 2
جمعیت بوسنی و هرزگوین و 70 درصد جمعیت آلبانی را تشکیل میدهند. اروپاییها به وجود کشورهاي اسلامی در این قاره
عادت ندارند. آلبانی بعد از فروپاشی امپراتوري عثمانی و از جمله در دوران حکومت کمونیستی، هیچ وقت خود را بخشی از جهان
اسلام محسوب نمیکرد. تنها بلغارستان وضعیتی مغایر با گرایش عمومی دارد زیرا به علّت مهاجرت گستردة تركها به ترکیه،
2 درصد در سالهاي 1990 تا 7 درصد کاهش یافته است. در شهرهاي اروپاي غربی جمعیت بزرگ / جمعیت مسلمان آن از 17
مسلمانان شکل میگیرند که زندگی آنها به وسیلۀ قوانین غیرمکتوب تنظیم شده و ساکنان آنها از حیطۀ حاکمیت حقوق عمومی
شهر مارسل فرانسه را تشکیل میدهند. « بریکارد » خارج هستند. براي مثال، مسلمانان مهاجر از شمال آفریقا 85 درصد ساکنان ناحیه
حومۀ پاریس، منطقۀ مسلمان نشین پایتخت فرانسه میشود. در پاییز سال 2005 همانجا بزرگترین ناآرامیهاي « سن دنی »
سوئد، مهاجران (عمدتاً مسلمان) 85 درصد جمعیت را تشکیل « مالمیوي » شهر « روزنگرد » مسلمانان در تاریخ اروپا رخ داد. در ناحیه
مسلماننشین محسوب می شود و در برلین ناحیۀ « وایت چپل » میدهند. در لندن که حدود یک میلیون نفر مسلمان دارد ناحیۀ
200 هزار مسلمان). به موازات رشد مهاجرت اسلامی، این گرایش سکونت متراکم حفظ خواهد شد. بدیهی است ) « کرایتسبرگ »
استفاده کنند تا آغاز زندگی در کشور جدید را براي « خوديها » که مهاجران تازه وارد سعی میکنند از شرایط زندگی در میان
خود آسانتر سازند. بدیهی است که مهاجرت مسلمان و (هر مهاجرت دیگري)، به اروپا کاهش نخواهدیافت. زیرا تمایل عادي و
قابل فهم انسان به اصلاح شرایط زندگی خود، نیروي محرّك آن است. مهاجرت مسلمانان به غرب، نشان دهندة اساس بحران است.
مهاجرت به اروپاي غربی و آمریکاي شمالی، نتیجۀ عدم تقارن امکانات اقتصادي غرب و اسلام است. اروپا مانند سابق، براي
مسلمانان جذابیّت خواهد داشت. به علاوه، آنها کم و کمتر در این قاره احساس بیگانگی خواهد کرد. رشد مرتب جمعیت
خاورمیانه، شمال آفریقا، جنوب آسیا و سایر قسمتهاي جهان اسلام نیز از جمله عوامل رشد مهاجرت هستند. رشد خاصّ جمعیت
در 15 کشور جهان مشاهده میشود، که 11 کشور از این تعداد (الجزایر، بنگلادش، مصر، اردن، ایران، یمن لیبی، مالی، نیجر،
پاکستان و ترکیه) کشورهاي اسلامی هستند. کشورهایی که در اینجا برشمرده شدند، بخش اصلی مهاجرت اسلامی در اروپا را
تأمین میکنند. به عنوان مثال در سالهاي 1990 حدود نصف مهاجران به بریتانیا را مسلمانان تشکیل میدهند. تركها، هماکنون
صفحه 16 از 64
68 درصد مسلمانان آلمان را تشکیل داده و در آیندة نه چندان دور میتوانند به مسئلۀ داخلی اروپا تبدیل شوند. نمایندگان بوسنی
و آلبانی در کشورهایی چون ایتالیا و اتریش، نباید به عنوان عامل فشار جمعیتی از خارج تلقی شوند زیرا این دو کشور بخشی از
اروپا محسوب میشوند. بعضی سیاستمداران اروپایی (و رهبران مسلمان) تعداد پیروان اسلام را مبالغه میکنند. هدف آنها از این
کار کاملًا متفاوت است: گروه اوّل میخواهند هموطنان خود را بترسانند و از حمایت بیشتر قسمت ملّیگراي جامعه برخوردار شوند
در حالی که گروه دوم سعی میکند از این طریق به حضور مسلمانان مشروعیت بخشیده و اجتنابناپذیر بودن آن را به اثبات
برساند، به همین دلیل تعداد مسلمانان در ایتالیا برابر 2 میلیون نفر اعلام میشوند، در فرانسه 7 میلیون، در هلند 5 میلیون و غیره. البته
متخصصان اروپایی و مهاجران مشروع و نامشروع، از ارقام اعلام شده بیشتر است. اسلام به دین بزرگ دوم اروپایی تبدیل شده
است. اسلام بالاخره باید به عنوان دین بومی اروپایی تلقی شود زیرا نسلهاي جدید مسلمانان در اورپا به دنیا میآیند. اروپا از این
نظر به روسیه شبیه میشود زیرا در کشورمان حضور مسلمانان همانند حضور مسیحیان ارتدوکس امر طبیعی محسوب میشود. اروپا
در ده سالههاي آینده با ضرورت اصلاح هویّت خود روبه رو خواهد شد. فرانسويها، آلمانیها، انگلیسیها، سوئديها و ایتالیاییها
(که در شهر میلان آن بزرگترین مسجد اروپایی واقع شده است). باید بفهمند که سنّت اسلامی (که دربارة آن نظرات گوناگونی
وجود دارد) به بخش جدا نشدنی و مشروع فرهنگ اروپایی مبدّل میشود. دهها میلیون مسلمان به ساکنان دائمی اروپا تبدیل
خود را حفظ « کانون تاریخی » خواهند شد. آنها همزمان با تلاش براي تطبیق خود با سنّت اروپایی، وابستگی قومی و مذهبی به
واقع شده است. این مظهر « ویکینگ کباب » خواهند کرد. در مرکز اسلو پایتخت نروژ در میدان شوراي اروپا کافهاي با نام عجیب
وضعیت جدید نیست بلکه یک گرایش است. در آمریکاي شمالی میزان مسلمانان در جمعیت کشورها از سال 1950 تا 2000 از
5 میلیون نفر است - 4 درصد افزایش یافته است. تعداد مسلمانان در ایالات متحده طبق برآوردهاي مختلف معادل 2 / 1/0 تا 1
7 میلیون (زیر 3 درصد) عنوان - (شوراي عالی اسلامی آمریکا این رقم، را معادل 15 میلیون نفر اعلام کرده است). معمولاً رقم 6
میشود که مسلمانان سیاهپوست بیش از 42 درصد آنها را تشکیل میدهند. از هر پنج نفر سیاهپوست آمریکا، مسلمان است. 25
17 درصد عرباند. با وجود تشدید کنترل همۀ مهاجران از جهان اسلام - درصد مسلمانان آمریکایی از آسیاي جنوبی آمدند و 15
بعد از حوادث 11 سپتامبر 2006 ، مهاجرت همچنان ادامه دارد، آن هم در ابعاد سابق، به گزارش وزارت امور خارجۀ ایالات متحده
در این کشور 1209 باب مسجد وجود دارند که نیمی از آنها طیّ 20 سال اخیر تأسیس شدند. با این حال، توسعهطلبی جمعیتی
5 درصد تا 15 درصد / مسلمانان در کار نیست. در اتحاد شوروي(جامعۀ مشتركالمنافع) میزان مسلمانان از سال 1950 تا 2000 از 8
افزایش یافته است. اگر اتحاد شوروي در حدود قبلی خود حفظ شده بود، در حال حاضر میزان مسلمانان در جمعیت آن برابر 20
درصد میشد (با توجه به نرخ بالاي زاد و ولد در جمهوريهاي آسیاي مرکزي). در سالهاي 1980 رشد تعداد مسلمانان عمدتاً
موجب نگرانی ژنرالهاي شوروي میشد. آنها اعتقاد داشتند افزایش تعداد نظامیان مسلمان بر آمادگی رسمی ارتش شوروي اثر
منفی بگذارد زیرا سطح آموزشی و آمادگی فیزیکی آنها واجد شرایط نبود. طیّ 10 سال اخیر معمولًا تعداد مسلمانان در روسیه
برابر 20 میلیون نفر اعلام میشد. این رقم تقریبی در سخنان رئیس جمهور روسیه، از جمله در اجلاس سال 2003 سران سازمان
کنفرانس اسلامی در کوالالامپور، مشروعیت یافته است که وزارت امور خارجۀ روسیه نیز این رقم را تأیید کرده است. ولی این
موضوع به تفسیر احتیاج دارد. اواسط سالهاي 1990 نظرات متفاوتی دربارة تعداد مسلمانان روسیه وجود داشتند. عدهاي بر اساس
نتایج نظرسنجی سال 1989 این تعداد را معادل 175 میلیون نفر تعیین میکردند در حالی که وزارت امور خارجه روسیه رقم 17
رئیس سابق ،« مراد زرگیشیف » ، رئیس شوراي مفتیان روسیه بر 19 میلیون تأکید میکرد « راویل عینالدین » . میلیون را ذکر میکرد
معاون رئیس ادارة روحانیت مسلمان روسیۀ « فرید اسدولین » کمیتۀ آزادي مذاهب شوراي عالی روسیه 20 میلیون را ذکر میکرد و
یکی از رؤساي مرکز اطلاع رسانی تحلیلی شوراي مفتیان روسیه « علی ویاچسلاو پالوسین » اروپایی 23 میلیون نفر را، در سال 2002
صفحه 17 از 64
5 میلیون نفر به فرهنگ اسلامی / طیّ مطلبی به 26 میلیون نفر مسلمان اشاره کرد. سرشماري عمومی نفوس سال 2002 نشان داد 14
تعلّق دارند. این نتیجۀ سرشماري باعث نومیدي رهبران روحانی مسلمان شد که به ارقام بزرگتري عادت کرده بودند. عینالدین
توضیح داد مکانیزم ناکامل شمارش شهروندان باعث اعلام این رقم پایین شد. با توجه به حضور شهروندان کشورهاي دیگر و
مهاجران، تعداد مسلمان در روسیه واقعاً هم میتواند بیشتر باشد. طبق آمار رسمی، در روسیه 621 هزار نفر آذربایجانی زندگی
میکنند که تعداد واقعی آنها از یک میلیوننفر تجاوز کرده است. اطلاعات دقیق دربارة مهاجرت فصلی شهروندان آسیاي مرکزي
به روسیه در دست نیست. کارمندان نهادهاي سیاست خارجی این کشورها و روسیه معتقدند در روسیه حدود یک میلیون نفر
مسلمان از ازبکستان، قزاقستان و تاجیکستان حضور دارند. معلوم نیست کودکان از نکاح ترکیبی باید به کدام گروه نسبت داده
نوشت که در تاتارستان 50 « روزنامۀ مسلمانان » . شوند. طبق سنّت اسلامی، این کودکان به طور اتوماتیک مسلمان محسوب میشوند
درصد کودکان از پدر و مادر مسلمان و غیر مسلمان به دنیا میآیند. با توجه به ملاحظات فوق میتوان گفت که تعداد مسلمانان از
رقم اعلام شده بیشتر است. در مورد رشد تعداد مسلمانان در روسیه طیّ 15 سال اخیر باید گفت بحث دربارة انقلاب جمعیتی
6 میلیون نفر) از سرشماري سال / اسلامی در روسیه بیاساس است. رشد تعداد تاتارها که بزرگترین قوم اسلامی روسیه هستند ( 5
1989 تا سرشماري 2002 فقط برابر 36 هزار نفر بود. از سوي دیگر، در شرایط کاهش جمعیت اسلاوي (تعداد روسها طیّ همان
مدت از 119 تا 115 میلیون نفر کاهش یافت)، سهم مسلمانان در جمعیت روسیه افزایش یافته است. این امر به خصوص در میان
مسلمانان شمال قفقاز مشاهده میشود که رشد جمعیت آنها از سال 1989 تا 2002 به قرار ذیل بود: اینگوشها 91 درصد،
کومیکها 52 درصد، دارگینیها 44 درصد، آواريها 39 درصد و کابارديها 34 درصد برآورد رشد تعداد چچنها که
بزرگترین قوم شمال قفقاز هستند، کار سادهاي نیست. در سال 1989 تعداد آنها معادل حدود یک میلیون نفر بود و طبق سرشماري
سال 2002 ، یک میلیون و 360 هزار نفر اعلام شد. ولی به علّت تلفات جنگی و مهاجرت، مشکل بتوان رشد واقعی این قوم را
مشخص کرد. ارقام دقیق تلفات دو جنگ چچنی نیز در دست نیست ( 45 و 200 هزار ذکر میشود که رقم اوّل بیشتر شبیه به واقعیت
1 میلیون نفر است. / است). در عین حال، بعضی کارشناسان، معتقدند ارقام تعداد چچنها اغراق آمیز است و اینکه تعداد آنها 7 1
که قوم دوم مسلمان روسیه است، طیّ مدت مورد نظر رشد 124 درصد از خود نشان داده است. با این حال، این « باشقیر » باید افزود
با حضور فزایندة اسلامی خواهد « جامعهاي ارتدوکس » ، نمیشود. روسیه مانند سابق « تحول مذهبی » رشد جمعیت مسلمان باعث
ماند. ادّعاهایی که تا سال 2050 مسلمانان یک سوم و حتی نصف جمعیت را تشکیل خواهند داد، عاطفی و بی اساس است. علّت
اینکه در روسیه عامل جمعیتی شدت یافته است، این است که رشد جمعیت مسلمان در منطقۀ مناقشه زدة شمال قفقاز مشاهده
میشود. در این منطقه رشد تعداد مسلمانان و کاهش جمعیت مسیحی اسلاوي واقعاً چشمگیر است. در جمهوريهاي شمال قفقاز
مشاهده میشود. در این منطقه رشد تعداد مسلمانان و کاهش جمعیت مسیحی اسلاوي واقعاً چشمگیر است. در جمهوريهاي شمال
قفقاز مسلمانان بیش از 70 درصد جمعیت را تشکیل میدهند که طیّ 20 سال اخیر تعداد آنها دو برابر افزایش یافته است. میزان
3 درصد تا 19 درصد کاهش یافته است. این منطقۀ مسلمان نشین در جنوب روسیه گسترش مییابد که در / جمعیت اسلامی از 29
شرایط مشکلات اقتصادي و نرخ بالاي بیکاري جمعیت اضافی جمهوريهاي مسلمان به مناطق همسایه مهاجرت میکند که آنجا از
تازه واردان استقبال نمیکنند. مهاجران سعی میکنند جدا از دیگران زندگی کرده و از منافع گروهی، قومی و مذهبی خود دفاع
کنند. ماهنامه موعود شماره 82 پینوشت ?: برگرفته از سپیده (ویژه ماهنامۀ فرهنگی هنري روزنامۀ جام جم)، ش 17 ؛ ترجمۀ
رایزنی فرهنگی جمهوري اسلامی ایران در مسکو
بررسی نگرش ادیان ایرانی به مسئلهي موعود
صفحه 18 از 64
در آموزههاي موعود شناختی زرتشتی، از شمار فراوانی از انسانهاي موعود و منجی سخن گفته میشود که در آستانۀ رستاخیز،
هرکدام در جایی و به گونهاي براي نابودي دروغ و چیرگی راستی و برقراري مزداپرستی بر میخیزند و پدیدار میشوند. امروزه
مسیحیها و « بارقلیط » یهوديها و « مسیح » بودائیان و « بوداي پنجم » برهمنان و « کرشناي » زرتشتیان معتقدند ؛ سوشیانس آنان با
مسلمانان یکسان است. اشاره: این مقاله به بررسی نگرش موعودگرایی در ادیان ایران باستان خواهد پرداخت و با کاوش « مهدي »
در آن سعی میکند به ریشهیابی نگرش ایرانیان به این مسئله پس از اسلام آوردن ایشان دست یابد. در این کاوش با ادیان
سهگانهاي مواجه هستیم که عبارتند از: دین زرتشتی، دین مانوي و دین مزدکی. الف) موعود دین زرتشت اندیشۀ موعود شناسی به
در آموزههاي زرتشت مطرح بوده و همواره حضوري کلان در تعالیم مزدایی داشته است. در « رستاخیز و معاد » عنوان مکمل اصل
آموزههاي موعود شناختی زرتشتی، از شمار فراوانی از انسانهاي موعود و منجی سخن گفته میشود که در آستانۀ رستاخیز،
هرکدام در جایی و به گونهاي براي نابودي دروغ و چیرگی راستی و برقراري مزداپرستی بر میخیزند و پدیدار میشوند. زرتشت
در آموزههاي گاهانی خود، از کسی سخن میگوید که در آینده خواهد آمد و راه سعادت را به مردم خواهد آموخت او از این فرد
یاد میکند. هرچند به نظر میآید که اندیشۀ موعود در سرودههاي زرتشت اندیشهاي کمتر پرداخته شده است، اما « سوشیانس » با نام
بیگمان آموزهاي بیسابقه را در این مورد عرضه داشته است. چراکه انگارة موعودها بدین شکل و نحو هیچ مقارنی در ادیان قوم
هند و ایرانی و دیگر اقوام هند و اروپایی نداشته است و اندیشهاي نو و تازه به شمار میآید. ضمن آنکه قدمت و گستردگی و
اصالتی که این انگاره به طور اختصاصی در آیین زرتشت داشته و در طول تاریخ آن، اندیشه و آموزهاي در حال رشد و تکامل
بوده است و نیز ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی که انگارههاي موعودها با انگارههاي اصیل معاد دارند، همگی نشاندهندة این حقیقت
است که اندیشۀ موعود براي نخستین بار و به گونهاي بدیع و درست در چارچوب اندیشۀ معادشناختی دین زرتشت، از سوي او
طرح و بیان شده است. موعودان آیین مزدیسنا سه نفر هستند. این سه نفر پسران زرتشت هستند که هزاران سال پس از وي به دنیا
را از یوغ ستم ظالمان نجات میدهند. در زمان هرکدام « بهدین » خواهند آمد. سه نفر که در زمانهاي متفاوت ظهور کرده و مردم
از این سه نفر مردم در نهایت رنج و ستم زندگی میکنند. و به امید ظهور موعودان خویش، این زندگی را تحمل مینمایند. این
که به معنی سود « سو » از ریشه ،« سوشیوس » نامیده میشوند. کلمه سوشیانس یا به قول پهلوي « سوشیانس » موعودان سه گانه
ومنفعت است حاصل شده، و کلمۀ سود فارسی هم از همین بنیان ساخته شده است. در فروردین یشت( 11 ) فقره 129 آمده است : او
ي سو » را بدین جهت سوشیانت خوانند که به تمام اهل زمین سود و منفعت میرساند. در تفسیر پهلوي سوشیانت را به صورت
ترجمه میکنند که به معنی رهاننده و نجات دهنده است. البته سوشیانس موارد اطلاق متعددي در دین زرتشتی « تومندي پروژ کو
در گاتها منظور از سوشیانس خود زرتشت و حامیان وي و کسانی که » : دانشمند انگلیسی دراینباره میگوید « جان مولتون » . دارد
همانطور که ذکر شد این سه موعود از پشت زرتشت هستند و در فقرات 128 و 129 فروردین .« مزدیسنا را یاري خواهند کرد، است
یشت مکرراً نام مادران آنها هم ذکر شده و به آنان درود فراوان فرستاده شده است که بعداً در فرصت مناسب بدان خواهیم
پرداخت. در هر جایی در اوستا که سوشیانس مفرد آمده، منظور همان موعود سومین است. وباز هم تکرار میکنیم که به هر سه،
پسر زرتشت سوشیانس گفته میشود ولی به صورت مفرد به سومین پسر وي اطلاق میشود. این عقیده به عقاید ادیان دیگر از
خداي یهودیان است دقیقا همانطوري که سوشیانس « یهوه » جمله ادیان سامی وارد گشته است. کما اینکه مسیح آخرین آفریدة
46 و 48 ، خداي زرتشتیان است. در جایی دیگر زرتشت خود را سوشیانس مینامد، ولی همو در یسن 34 « اهورامزدا » آخرین آفریدة
از روانهاي سوشیانتهاي بزرگ یاد میکند که گفتارشان پر از حکمت است، که در اینجا او از یاران و حامیان و مبلغان دین خود
یاد میکند. شاید در عمل موارد اطلاق سوشیانس اهمیت بسیار زیادي نداشته باشد، لیکن آنچه مهم است و به تفصیل در
پیشگفتار در مورد آن شرح داده شد همان ایجاد مفهوم موعود و روشن نگاه داشتن نور امید در دل مؤمنان است که به حق یکی
صفحه 19 از 64
از ابداعات بدیع زرتشت به طوري که در ادیان پس از خود تأثیر ژرفی گذارده است. و شاید همین مقام ومنزلت رفیع باعث شده
برهمنان و « کرشناي » هر از چندگاهی به تعداد موارد اطلاق سوشیانس افزوده گردد. امروزه زرتشتیان معتقدند ؛ سوشیانس آنان با
مسلمانان یکسان است. طول جهان: طول جهان نزد « مهدي » مسیحیها و « بارقلیط » یهوديها و « مسیح » بودائیان و « بوداي پنجم »
بهدینان 12000 سال بوده که به چهار قسمت سه هزار ساله تقسیم میگردد. البته این 12000 سال نه به معناي واقعی بلکه به طور
استعاري مطرح میگردد.طی روایتی که از برهمنان به ما رسیده 12000 سال به منزلۀ یک روز است. خصوصیات هرکدام از این سه
هزاره عبارتند از : 1. در 3000 سال اول اهورامزدا عالم مینوي را بیافریند؛ 2. پس از انقضاي این مدت از روي صور عالم روحانی
عالم جسمانی خلقت یافت و امور جهانی فارغ از گزند و آسیب میگذشت؛ 3. در عهد سوم اهریمن طغیان نمود و به تباه کردن
مخلوقات ایزدي پرداخت و رنج و سختی پدید آورد. این دوره در زیر چنگال اهریمن اداره میشود؛ 4. در عهد چهارم زرتشت
سپنتمان برانگیخته میشود. در هزارة سوم است که سوشیانسها برانگیخته میشوند. جهان کنونی و واقعی که در آن زندگی
میکنیم (با توجه به آموزههاي زرتشت) 3000 سال خواهد بود که در ابتداي هر هزاره یکی از پسران زرتشت ظهور میکنند. در
ابتداي هزارة یازدهم و در ابتداي هزارة دوازده دو پسر زرتشت ظهور میکنند ودر پایان هزارة دوازدهم پسر سومی، یعنی سوشیانس
پدید آمده و قیامت معنوي پدیدار میگردد. محل ظهور سوشیانسها در اوستا و متون پهلوي شکی نیست که ظهور منجی دین
زرتشتی از همان منطقهاي است که پیامبر آن از آن منطقه سر بر آورده است. علاوه بر این همانطور که از بندهش نقل کردیم
همان منطقۀ ظهور سوشیانس و همان منطقهاي است که دین نیک مزدسینا از آنجا برخواست. وحال سوالی که مطرح « خونیرس »
است این است که منطقهاي که بدین فراوانی از آن سخن گفتیم کجاست؟ دو منطقه یا بهتر بگوییم دو دریاچه در ایران از اهمیت
بسیاري برخوردارند؛ یکی ارومیه (ارمیه) و دیگري هامون. شرافت ارومیه در این است که در پارینه، از سرزمین آن پیغمبري به نام
زرتشت براي ایرانیان برانگیخته شد. و شرافت هامون به این است که در آینده سه پسر زرتشت از آن ناحیه ظهور خواهند کرد. در
اینجا بد نیست به تاریخچۀ هامون نگاهی گذرا بیندازیم: در اوستا بسیار از ناحیۀ شرق ایران و سکستان به نیکی یاد شده است. نام
سکستان به خاطر نام قومی است که بدانجا آمده بودند و به عبارتی آنجا را اشغال کرده بودند. اینان گروهی از سکاهاي شمال و
شمال شرقی ایران بودند که در هزارههاي پیشین به این منطقه آمده بودند و در اینجا سکنی گزیدند. این سکاها همان اقوام اسکیت
هستند، که در کتیبۀ بیستون هم از آنها به عنوان یکی از متعلقات امپراتوري هخامنشی نامبرده شده است. در اوستا در فرگرد اول
وندیداد (وي دیو داد) در فقرة 13 ، اهورامزدا این ناحیه را به عنوان ناحیۀ یازدهم آفریده خودش نام میبرد. تاریخچۀ دریاچۀ هامون:
در مورد تاریخچۀ دریاچۀ هامون، بنا به روایت بندهش دریاچۀ کیانسه در سیستان قرار دارد. در فرگرد 19 وندیداد در فقرة پنجم از
در شرق و در طرف شرق، دیوها را از میان « کانس اوایه » زبان زرتشت بیان میشود که : من به وسیلۀ سوشیانس که از دریاي
ناحیۀ کانس اوایه که رود هئتومنت در » را داریم. در زامیادیشت فقرة 66 آمده است « کانس اوایه » میبرم. ما محل این دریاچه یعنی
« کیانسو » یا « کیانسیه » اسم این دریاچه در پهلوي .« آن میریزد و کوه اوشیدا در کنار آن واقع است و آب فراوان در آن میریزد
کیانسیه در سکستان واقع است که ابتدا آب آن شیرین بود ولی بعداً شور » آورده شده است. در بندهش در فصل 13 فقرة 16 آمده
این دریاچه بی شک همان دریاچۀ هامون است که هم اکنون آب آن شور «. شد و با ظهور سوشیانس دوباره شیرین خواهد شد
یاد میکند؛ چو آمد به نزدیک آب زره گشادند « زره » نیست ولی بسیار بدمزه است و همان است که فردوسی از آن به عنوان
گفته میشود که همان دریاي « دریه » آمده است که در فرس هخامنشی « زرینکهه » گردان میان از گره زره در اوستا به صورت
به آن میریزد و این رود همان هیرمند است و این دریاچه نیز « هئتومنت » کنونی است و به دلیل آنکه صراحتاً گفته میشود که رود
در شرحی که بر یشتها نوشته است روایت را از بندهش نقل کرده و سپس مینویسد : این « پورداوود » هامون میباشد. البته مرحوم
تعریف نه به هامون که ذکرش رفت مصداق مییابد و نه به دریاچه دیگري که هم اکنون در جنوب افغانستان است. این دریاچه
صفحه 20 از 64
است که به واسطه وجود شوره زارهاي اطراف آن، آب بسیار شوري دارد و آبگیري در جنوب غربی « گودي زره » موسوم به
افغانستان کنونی است. و شکی نیست که مقصود بندهش همین هامون است... در کتاب مینوي خرد روایتی از بندهش آمده است
که بدین شرح است : دریاچۀ کیانسه در سیستان قرار دارد، نخست در آن حیوان موذي و مار و وزغ وجود نداشته و آبش شیرین
بوده است. بنا به روایت این کتاب، افراسیاب هزار چشمه آب کوچک و بزرگ از جمله رود هیرمند و وادینی وشش رودخانه قابل
در نزهۀ القلوب مینویسد : « حمدالله مستوفی » . کشتیرانی دیگر را که به این دریا میریخت بست و مردمان را در آنجا مستقر کرد
ولایت سیستان را جهان پهلوان گرشاسف ساخت و زرنگ نام کرد که امروزه زرنج خوانند و بر راه ریگ روان نزدیک به حیره زره
بندي عظیم بست تا شهر از آسیب ریگ روان ایمن شود بعد ازآن بهمن تجدید عمارتش کرد و سگان خواند، عوام سگستان
واعراب سجستان خوانند که هم اکنون به سیستان معروف است. تولد سوشیانس حال که در مورد ریشه موعود گرایی و
همچنین مکانی که سوشیانسها از آن ظهور خواهند کرد سخن راندیم؛ بهتر است به سراغ کیفیت تولد آنان برویم. زرتشت سه بار
نزدیکی کرد و نطفۀ او به زمین رفت. نریوسنگ ایزد روشنی و زور آن نطفه را برگرفت و براي نگهداري (hvov) با زن خود هوو
به ناهید سپرد تا در هنگام خود با نطفۀ مادران آنان بیامیزد. براي نگهداري آنان 99999 فروهر پاك به پاسبانی گماشته شده اند تا
این نطفهها مانند سه چراغ در بن » آنکه دیوها به آن دست نیابند. جاي این گنجینه در دریاچه کیانسه است و به قول کتاب بندهش
سوشیانسها به طریق خارق العادهاي متولد میشوند که شاید بیانگر و تأکید کننده بر نوعی حس ماورایی و .« دریاچه میدرخشند
برتر بودن براي مردم باشد. این نوع داستانهاي خارق العاده در ظهور منجیان در ادیان دیگر از جمله دین مسیحیت آمده است.
اسامی سوشیانتها در فروردین یشت در فقرات 128 و 129 آمده است که به شرح زیر است : به فروهر اوخشیت ارته درود
میفرستیم، به فروهر اخشیت نمنگه درود میفرستیم، به فروهر استوت ارته درود میفرستیم. به آن کسی که به سوشیانت پیروزگر
موسوم خواهد شد... او را ازین جهت استوت ارته مینامند که به هر آنچه که در روي زمین جسم وجانی دارد نظري بیفکند از پرتو
او به زندگانی فناناپذیر خواهد رسید. تا آنکه به ضد دروغ از جنس دوپا مقاومت تواند نمود تا آنکه بهدینان در ستیزگی برضد
دشمنان ایستادگی توانند کرد. معانی اسامی سوشیانتها 1. معنی لفظ اوخشیت ارته، کسی که قانون مقدس را میپروراند است.
هم آمده است. 2. دومین موعود اوخشیت « اوشیتتر » و « خوشیتدر » یا هوشیدر گویند. که در کتب پهلوي « اوشیدر » امروزه این اسم را
نمنگه به معناي فزاینده و پرورندة نماز و ستایش است. که امروزه به صورت اوشیدرماه یا هوشیدر ماه میآید. در حقیقت هوشیدر
ماه باید هوشیدر نماز خوانده شود زیرا نمنگه به معناي نماز است. 3. سومین موعود استوت ارته، به معنی کسی که مظهر و پیکر
قانون مقدس است. ادامه دارد... علی رفیعی ماهنامه موعود شماره 82 پینوشتها: 1. ولایتی است در هند که از سمت شرق به دریا
. و از مغرب به گجرات و از شمال به دیار سند محدود است ناحیه اي است مثلث شکل که مرکز آن حیدرآباد می باشد. 2و 3
وندیداد سومین بخش از بخشهاي پنج گانه اوستاي امروزي است که از 22 بخش تشکیل می شود که به هرکدام از آنان فرگرد
به معناي قانون ضد دیوي است. تدوین وندیداد را به اشکانیان نسبت می دهند. « وي دیو داد » میگویند. وندیداد غلط مصطلح کلمه
4. نام شهري در ماوراءالنهر و در نزدیکی سمرقند که آب و هوایی در نهایت لطافت داشته است. 5. پس از متفرق شدن آریاییان
(هند و اروپایی) در بخشهاي مختلف نجد ایران، گروهی از آنان در محلی که آن را ائیرینم وئجه یعنی کشور نژاد آریایی، سکنی
گزیدند. محققان آن را در حدود خوارزم باستان دانسته اند. 6. جغرافی دانان قدیم به دو ماد قایل بودند : ماد بزرگ که بر همدان و
ري و اصفهان تطبیق می شد و ماد کوچک که همان آذربایجان است به اضافۀ قسمتی از کردستان. ماد بزرگ از مشرق تا دروازه
دریاي خزر ادامه مییافت و این دروازه ماد را از پارت جدا می ساخت. ماد در زمان ساسانیان مبدل به ”ماي“ شد و در قرون
اسلامی آنرا ”ماه“ نامیدند. چنان که گفته می شود ماه نهاوند، ماه بصره. ودر جمع نیز ماهات گفته می شود. 7. یکی از دانشمندان و
مؤلفان زرتشتی دورة عباسیان که در منطقه سیرجان می زیسته است. کتاب منتخبات وي که از متون دینی زرتشتی به نام گزیده
صفحه 21 از 64
زادسپرم مشهور است. 8. مردمی که در هزارة چهارم پیش از میلاد در نواحی جنوبی روسیه زندگی می کردند و ساختار اجتماعی
بسیار ساده اي داشتند. این مردم در قرون بعدي از شرق به هند و از غرب به سراسر اروپا مهاجرت کردند و بدین جهت براي آنان
نام هندواروپایی را برگزیده اند. از این تیره وسیع حدود 10 قوم نشأت گرفتند که یکی از این اقوام قوم هند و ایرانی بودند که در
فلات ایران سکنی گزیدند. 9. سنت پرستش مهر به دورانهاي بسیار کهن بازمی گردد. مهر در تاریخ اسطورههاي سرزمینهاي
دیگر نیز خداي مهمی بوده است و قدمت آن به حدود 1400 پ.م می رسد. نام میترا در کنار ورونه و دیگر خدایان هندي دیده می
شود. در هند دوران ودایی نام او به صورت میتره به صورت پیمان و دوستی ظاهر می گردد. هرکه پیمانی را بشکند از در جنگ با
میترا در آمده است و در این صورت میتره خداي جنگ خواهد بود. از این رو سپاهیان در ایران باستان قبل از جنگ به درگاه او
نیایشهاي مخصوصی را ادا می کردند و او آنان را در جنگ یاري می کرد. 10 . امپراتور روم که بین سالهاي 284 تا 305 بر روم
حکم رانده است. او را برابر خدا می شمردند و درباریان بسیار به تعظیم امپراطور میپرداختند. او پادشاهی خودکامه بود که در اثر
تندخوییهاي وي جامعه روم دچار نفاق عقیدتی عمیقی شده بود. 11 . مشتمل بر سرودههایی خطاب به خدایان باستانی است.
مجموعۀ موجود این سرودهها 21 یشت (جشن) است. که درباب 21 خداست و فروردین یشت هم یکی از آنهاست.
از امام زمان(عج) چه بخواهیم؟
آیا در [عصر] غیبت امکان دارد کسی تشرّف حاصل بکند؟ سیّد » : یک روز در مجلس درس سیّد، یکی از حاضرین سئوال کرد
ما اجیب له و قد ضمنّی صلوات الله علیه الی صدره؛ 6 من به » : سرش را زیر انداخت، گویا با خودش صحبت میکرد، سپس گفت
این آقا چه پاسخی بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سینۀ خود چسباندند. شرح حال و گفتاري از فقیه اهل بیت آیتالله حاج شیخ
حسن صافی اصفهانی(ره) عبدالحسن ترکی شرح زندگانی آیتالله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی (ره) به سال 1298 در
خانوادهاي اصیل و مذهبی متولد شد و بنا به نقلی از نوادگان محدّثِ بزرگ ملّا صالح مازندرانی شارح کافی است. پدر ایشان با
آنکه اهل علم نبود، امّا مرد مؤمن، متّقی و آشنا به مسائل بود. کسانی که ایشان را میشناختند به تقوا و پارسایی آن مرحوم اعتقاد
داشتند. وي با مرحوم علاّمه امینی، خیلی مأنوس بود و به ایشان خیلی علاقه داشت، متقابلًا علّامه امینی هم به ایشان لطف داشتند.
آیتالله صافی پس از فرا گرفتن دروس مقدماتی و مقداري از تحصیلات جدید به تشویق و ترغیب یکی از علماي اصفهان، در سن
18 سالگی جهت کسب علوم دینی به حوزة علمیّه راه یافت و با دانشاندوزي در حوزة علمیّه اصفهان و سپس قم، بالاخره در محرّم
سال 1322 رهسپار نجف اشرف شد. وي حدود 27 سال در جوار مقدّس امیرمؤمنان(ع) به تحصیل، تدریس و تهذیب اخلاق
پرداخت و سرانجام به درخواست جمعی از اهالی اصفهان و بنا به توصیه آیتالله العظمی خویی(ره) به زادگاه خویش بازگشت.
ایشان پس از رحلت آیتالله خادمی، به رغم میل باطنی، ریاست حوزه علمیّه اصفهان را عهدهدار شدند. آن فقیه فقید، همواره در
پی تهذیب اخلاق و کسب معارف حقیقی اهل بیت(ع) بود. ایشان علاوه بر تدریس سطوح بالاي فقه و اصول، عنایت ویژهاي به
کسب و ترویج معارف اهلبیت(ع) داشت. وي رکن اساسی مذهب تشیّع را علاوه بر کسبِ علوم ظاهري در اتّصال به باطن ولایت
میدانست تا بدان جا که خود توانست از مَحرمانِ راز حریمِ انس الهی گردد. معرفی استادان این فقیه اهل بیت سطوح عالی فقه و
اصول را از دروس آیات عظام: خویی، حکیم، سیّد عبدالهادي شیرازي، سیّد جمالالدین هاشمی گلپایگانی، و تنی چند از عالمان
عامل دیگر فرا گرفت. از آیتالله صافی تألیفات و آثاري چند بر جاي مانده که، از آن جمله است: الهدایۀ فی علم الاصول در 4
جلد، و ترجمۀ کتاب نقد فلسفه داروین ( 2 جلد)، مقداري از تقریرات فقهی و همچنین درسهاي اقتصاد تطبیقی و دروس خارج
فقه، اصول، رجال و درسهاي اخلاق و معارف. سرانجام آن استاد علّامه در صبحگاه جمعه هفتم مهرماه 1374 نداي حضرت حق
را لبیک گفت و در پی تشیع با شکوهی در مقبرة علّامه مجلسی به خاك سپرده شد. 1 روحش شاد. روش مرحوم آیتالله صافی در
صفحه 22 از 64
دروس اخلاقی، این بود که در کنار بیان مسائل، در میان یا پایان بحث، به نحوي دلها را متوجّه حضرت ولیعصر(ع) مینمود و
یادي از آن حضرت میکردند. کمتر محفل و مجلسی برگزار میشد که ایشان از این مهم غفلت نموده باشند. این موضوع در
سلسله درسهاي اخلاق و معارف که از ایشان با عنوان شوق وصال در 2 جلد به چاپ رسیده، کاملًا آشکار و هویدا است. در
کتاب لالهاي از ملکوت یادنامۀ عارف دلسوخته مرحوم حاج جعفر آقاي مجتهدي، به نقل از آیتالله زاده صافی آمده است: در
یکی از سفرهاي حج که مرحوم پدر میخواستند از تهران مشرّف شوند، در بین راه جهت زیارت حضرت معصومه(س) و
خداحافظی با آقاي مجتهدي به قم آمدند، در آنجا آقاي مجتهدي بشارت تشرّف خدمت امام عصر(ع)، و شناخت آن حضرت در
حین تشرّف را به پدر دادند. هنگام مراجعت از مکّه، وقتی از ایشان پرسیدم: آیا مطالب آقاي مجتهدي به وقوع پیوست؟ از جواب
2 در این نوشتار به جهت یادي از آن عارف وارسته و عاشق شیداي .« به این کارها، کاري نداشته باشید » : دادن امتناع کرده، فرمودند
امام زمان(عج) نکتههایی نورانی از مباحث و سخنرانیهاي ایشان را به ترتیبی کنار هم نهادیم تا شکل یک گفتار منسجم را پیدا
کرد و آن را با طلب شادي براي روح آن استاد خلاق و فقیه اهل بیت(ع) به خوانندگان فرهیختۀ موعود تقدیم مینماییم. باشد که
مورد قبولتان واقع گردد. ولایت خدا بر صالحان خداوند متعال میفرماید: اِنّ ولیّي الله الّذي نزّل الکتاب و هو یتولّی الصالحین
والّذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا أنفسهم ینصرون. 3 ولی و سرپرست من آن خدایی است که این کتاب را نازل
کرد، و او همۀ صالحان را سرپرستی میکند و آنهایی را که جز او میخوانید، نمیتوانند یاريتان کنند، و حتّی خودشان را هم
نمیتوانند یاري دهند. بحت ما دربارة [عوامل] تکامل انسان و عوامل انحطاط و وقوف او است. انسان از ابعاد مختلف، تکامل دارد؛
باشد موحّ د است و مقام توحید و مقام ولایت دارد و کسی که از « صالحین » مرز آن هم انسانیّت و عمل صالح است. کسی که از
باشد، مُشرك است. ممکن است شرك خفی داشته باشد؛ مثل هواپرستی، جاهپرستی، مقامپرستی، خودپسندي. اینها همه « طالحین »
از رذایل اخلاقی و از معاصی است. امّا وقتی این [رذیلتها] از بین رفت و مصداق صالحین شد، آن وقت است که از مناجات حق
روي او میآید. آیۀ « یتولّی » لذّت میبرد، آن وقت است که جمال حق را مشاهده میکند. وقتی انسان پا را در دایرة ولایت نهاد
ولیّ » ناظر به همین معناست؛ یعنی همانکه قرآن را نازل کرده، همان « إنّ ولییّ الله الّذي نزّل الکتاب و هو یتولّی الصالحین » شریفه
است. همه بندگانِ صالح خدا، تحت ولایتِ خدا هستند. شعبه و شعاع این ولایت هم حجّت وقت است. عنایت امام « صالحین
زمان(ع)، عنایت خداست. اطاعتِ او اطاعت خدا، و محبّت او محبّت خداست. اگر انسان عبد صالح خدا شد، حتماً و حتماً با
حضرت پیوند برقرار میکند و حتماً الطاف خاصّۀ حضرت شامل حالش میشود، دعایش میکند و چه مقامی بالاتر از اینکه انسان
یعنی خداي متعال به وسیلۀ حجّت وقت، ولی خدا، امام زمان، عهدهدار « و هو یتولّی الصالحین » : مورد عنایت ولیالله واقع شود
رهبري او میشود و همۀ فیوضات به واسطۀ حجت وقت از مبدأ فیّاض علی الاطلاق افاضه میشود و مهمترین فیوضات، همان فیض
هدایت، فیض رهبري و دستگیري معنوي است. اگر انسان وارد مرز صالحین شد و مصداق آن گردید، حتماً ارتباط خصوصی با
حاصل بشود یا نشود. « تشرّف جسمی » تشرّف روحی اش قطعی است. چه » امام زمان(ع) پیدا میکند. حال چه بفهمد، چه نفهمد
وقت تشرّف چه حضرت را بشناسد یا بعد بشناسد. اصل همین است که پیوند برقرار شود. وقتی رابطه برقرار شد تدریجاً محکم هم
هم محبِّ امام زمان(ع) میشود و هم محبوب آن حضرت. خدا صالحین را ؛« محبوب » میشود و هم « محبّ » میشود [آن وقت] هم
دوست دارد. امام زمان هم صالحین را دوست دارد. وقتی امام زمان(ع) کسی را دوست داشته باشد، از او دستگیري نمیکند؟ آیا به
او کمک نمیکند؟ قلب او را هدایت نمیکند؟ وقتی انسان محبوب او شد، مصونیّت پیدا میکند و این مصونیّت لازمۀ آن محبوبیّت
میشود] فرق « محفوظ » است. وقتی دست امام زمان(ع) روي سر انسان آمد، نمیگذارد شیطان او را به دام بیندازند [آنگاه
است. اشتباه « محفوظ » در این است که معصوم خطا و اشتباه نمیکند اما این شخص اشتباه میکند امّا از گناه « معصوم » با « محفوظ »
میکند، امّا پیرامون گناه نمیرود و از گناه مصون و محفوظ میشود. حجّت وقت و ولیّ امر که مظهر رحمتِ واسعۀ حق است از
صفحه 23 از 64
به این معنا که معصیتِ .« لا تسوؤا رسولالله 4؛ رسول خدا را ناراحت نکنید » : معصیت بندگان خدا ناراحت میشود. در حدیث داریم
خدا را نکنید تا پیغمبر خدا ناراحت شود. امام زمان هم همین طورند؛ یعنی اگر ما معصیت کردیم، امام زمان(ع) ناراحت میشوند.
برعکس اگر رو به خدا رفتیم، ایشان مسرور میشوند. به هر حال باید حضرت را خوشحال کنیم تا مشمول عنایت آن حضرت قرار
گیریم. در آن صورت حضرت کمکمان میکنند کما اینکه کمک کردهاند. راههاي جلب توجّه امام زمان(ع) جلب توجّه مهدي
فاطمه(ع) راه دارد. خدا میداند امام زمان خیلی رؤفاند و زود میشود توجّهشان را جلب کنیم. سلام، جواب دارد، بیجواب
السّلام » : نیست. اگر کسی جدّي به کسی سلام کرد، جواب هم میشنود. ما در نمازهایمان، دستِ کم، روزي پنج مرتبه میگوییم
آیا امام زمان هم این سلام را در نمازشان میفرمایند یا نه؟ بله! امام زمان هم این سلام را میفرمایند « علینا و علی عبادالله الصّالحین
و به بندگان صالح خدا، سلام میدهند. حضرت به [همۀ] واجبات و متسحبّات عمل میکنند. اصلًا سلامِ کامل و تمام عیار را
السّلام علینا و علی عبادالله الصالحین، یعنی چه؟ یعنی سلام بر ما و همۀ بندگان صالح خدا! یک وقت » حضرت(ع) میدهند. این
است من و شما این سلام را میگوییم، یک وقت امام زمان(ع). پس بندگان صالح در همین دنیا مشمول سلامِ حضرت
ولیعصر(ع) میشوند. اگر ما به امام زمان(ع) دعا کنیم، حضرت هم به ما دعا میکند. دعاي امام زمان مُستجاب است از خدا
روشن شدن !« 5؛ خدایا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعاي امام زمان(ع) قرار بده «... اللهمّ هب لی رأفته و رحمته و دعاه » بخواهیم
قلبها و طهارت دلها که بر اثر محبّت خدا میآید، به واسطۀ اتصال و پیوند به مقام ولایت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم.
باید بگویم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هیچ کاري نمیتواند بکند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور میگیرد و انسان با
نور و چراغ بهتر پیش میرود. انسان متوسّل با نور ولایت پیش میرود هر موجود ضعیفی حتماً باید تکیهگاهی و پناهگاهی داشته
باشد که از او استمداد کند. انسان هم، چون ضعیف آفریده شده حتماً باید در همۀ مطالب معتصم به حق و اولیاي حق و معتصم به
امام زمان(ع) باشد. امام زمان قدرتمندترین قدرتمندان در عالم امکان است، واسطۀ فیض خداست، تمام فیضها به وساطت او باید
افاضه شود. خدا از مجراي امام زمان(ع) خواسته است که مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولایت
اتّصال پیدا کند، راه آن آسان است. خیلی آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امري] اختیاري است. همان لحظه که حقیقتاً در
سرّ و قلبش به یاد خدا میافتد، همان لحظه که توجه به امام زمان(ع) پیدا میکند، همان وقت، سیم متصل میشود. و روح مطلب و
اساس کار همین برقراري ارتباط با خدا و اولیاي خداست. به قول آن آقایی که مرحوم شده و به خواب کسی آمده و گفته بود:
پرسیده بود: چه کار کنم؟ گفته بود: پیوندتان را با امام زمان(ع) قرص و ،« شما هم مثل من عمل کنید تا بعد از مرگ خوشتان باشد »
محکم بکنید، توسّلات شما به امام زمان(ع) قطع نشود. دو چیز را هم اسم برده بود که یکی از آن دو که الان در ذهنم هست، نماز
توسل به امام زمان(ع) بود که این نماز را حتماً بخوانید؛ مثل اینکه خود آن مرحوم این برنامه را داشته، آن دیگري را فراموش
کردهام. ولایت دو بُعدي است: از خصوصیات اهل تقوا این است که ولایت آنها دو بعدي است؛ یعنی به واسطۀ جذب محبّت و
ولایت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند میشوند. یعنی اگر شخصی متّقی و شیعۀ واقعی دوستدار امام زمان خودش باشد، محال
است که امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا میبینیم که ائمه(ع) نسبت به آنهایی که واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت
میکردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معاملههایی که با آنها میکردند که کاشفِ از این است که امام حدّ اعلاي محبّت را
نسبت به آنها داشتهاند؛ مثلًا سیّد بحرالعلوم یکی از قضایایش که مولاي سلماسی نقل میکند این است که میگوید: یک روز در
آیا در [عصر] غیبت امکان دارد کسی تشرّف حاصل بکند؟ سیّد سرش را زیر » : مجلس درس سیّد، یکی از حاضرین سئوال کرد
ما اجیب له و قد ضمنّی صلوات الله علیه الی صدره؛ 6 من به این آقا چه » : انداخت، گویا با خودش صحبت میکرد، سپس گفت
پاسخی بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سینۀ خود چسباندند. تا محبّت نباشد چنین چیزي میشود؟ این چقدر عنایت است؟ چقدر
لطف است؟ چقدر سیّد را دوست میدارند که او را به سینۀ خود میچسبانند؟ سیّد بحرالعلوم آنقدر به حضرت(ع) نزدیک بوده که
صفحه 24 از 64
از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همۀ ائمه(ع) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشتهاند. در هر زمان عدّهاي
بودهاند که روابط خصوصی با ائمّه(ع) داشتهاند تا حدّي که صندوقچۀ سرّ امام میشوند. حالا هم همینطور است. مرحوم حاجی
یعنی اینقدر .« اگر بخواهیم قضایاي مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع کنیم، خودش کتابی میشود » : نوري صاحب نجمالثاقب میگوید
ایشان تشرّف داشتهاند. انواع تشرّف تشّرف انواع و اقسامی دارد. [نوع] اعلاي آن، این است که کسی خدمت امام برسد و همان
موقع امام را بشناسد و استفاده بکند. ممکن است خدمت امام برسد آن موقع نشناسد و بعداً با قرائن بشناسد. از این قبیل قضایا زیاد
بوده است. ممکن است مشرّف بشود، حتّی با او رفیق باشد و ارتباط داشته باشد، رفت و آمد داشته باشد، هم غذا بشود امّا نفهمد،
نه آن وقت بفهمد و نه بعد بفهمد این بوده است و شده است، مصلحت نیست بفهمد. ممکن است این بنده تا آن حدّ، تکامل پیدا
نکرده باشد، ولی داخل مسیر است. و زمینۀ روحیاش مساعد است. برنامۀ عملی، اخلاقی و عبادياش به گونهاي است که با امام
پیوند و ارتباط پیدا کرده و محبوب خدا و اولیاي خدا شده است. تشرّف عَنایی، تشرّف عِنایی تشرّف عَنایی، به این معناست که
شخص به حضور ولیّ خدا شرفیاب شود، امّا از این ملاقات و حضور رنج ببرد و از آنان استفاده نکند. حضور دشمنان دین در
محضر اولیاءالله از همین قسم است. طرفین از یکدیگر رنج میبرند. این شخص در محضر رسول خدا(ص) یا امام رفته، ولی دشمن
،« و من العناء ریاضۀ الهرم » : میگویند. عَناء، رنج و مِحنت است. چنانچه گفتهاند « تشرّف عَنایی » خدا، رسول خدا و امام است این را
این تشرّف، قرین لطف و « تشّرف عِنایی » یعنی اگر بخواهی یک فرد پیر را تربیت کنی، خیلی رنج و زحمت و محنت دارد. اما
رحمت و عنایت مقام ولایت کلیّۀ الهیّه است. این نوع تشرّف هم اقسامی دارد: رؤیایی، کشفی، عینی و شهودي. تشرّف رؤیایی،
تشرّف در عالم خواب است. تشرّف کشفی همان حالت مکاشفهاي است. بسیاري از تشرّفهایی که در کتابها نقل شده از نوع
تشرّفِ کشفی [مکاشفهاي] است؛ به همین صورت خدمت امام رسیدهاند. این کشفی است، شهودي نیست. تشرّفِ کشفی بالاتر از
تشرّف رؤیایی است. در میان حالت خواب و بیداري، حالتی پیدا میشود که در آن حالت تشرّف حاصل میگردد. این نوع تشرّف
است که در عالم « تشرّف شهودي » براي آنهایی که مقداري تصفیه و تزکیۀ اخلاقی کردهاند، زیاد اتفاق میافتد. بهترین نوع تشرّف
خارج خدمت حضرت میرسند اگر یک لحظه این توفیق نصیب کسی شود، خدا میداند چقدر ارزش دارد. اگر انسان از بابِ
عنایت، لطف و رحمتِ مقام ولایتِ کلیّۀ الهیه قابلیت پیدا کند، یک لحظه تشرّف پیدا کند و در همان یک لحظه مشمولِ عنایتِ
خاصۀ حجّتِ وقت قرار گیرد. همان یک لحظه براي همیشه کارساز است. آن لحظه ممکن است به اندازة صد سال براي تکامل
انسان ارزش داشته باشد؛ یک شبه ره صد ساله را پیموده است. با همین یک لحظه سیر استکمالی انسانیاش به اوج میرسد. البته
این نوع از تشرّف کم، پیش میآید و بیشتر تشرّفها کشفی است. تشرّف کشفی و رؤیایی هم گاهی مُشتبه میشود [شخص]
تشرّف رؤیایی داشته، خیال میکند تشرّف کشفی است یا تشرّف کشفی داشته، خیال میکند تشرّف رؤیایی است. بهترین نوع
تشرّف همان تشرّف عنِایی عینیِ شهودي است که از خدا میخواهیم نصیب همه بفرماید. از امام زمان(عج) چه بخواهیم؟ قصههایی
هست از تشرّفات افرادي که فکرشان کوتاه بوده و از امام پول، زن، سلامتی و امثال آن را میخواستهاند. اینها همه خوب است. ولی
چرا انسان از حضرت آن چیزي را که خود آن حضرت از خدا میخواهد طلب نکند؟ به همین دعاي حضرت در ماه رجب توجّه
و احتم لی فی قضائک خیر ما حتمت؛ از قضاهاي خودت، » کنید، حقیقتاً براي ما آموزنده است، ما هم همینها را از خدا بخواهیم
و اختم لی بالسعادة فیمن ختمت؛ مرا از کسانی قرار بده که امرشان را در این ماه به سعادت ختم » .« بهترینش را براي من تقدیر فرما
و احینی ما أحییتنی موفوراً و أمتنی مسروراً و مغفوراً؛ زندهام بدار در حالی که از الطاف و رحمتهایت، حظّی وافر » .« میفرمایی
واجعل لی إلی رضوانک وجنانک مصیراً؛ 7 برایم راهی به بهشت و رضوان » .« داشتهام و بمیرانم در حالی که مسرور و آمرزیده باشم
او رضوان و رضاي خدا را میطلبد. ما هم همینها را بطلبیم که هیچ چیز بالاتر از رضاي خدا و بالاتر از محبّت .« خودت مقرّر فرما
خدا و اولیاي خدا وجود ندارد. از امام زمان(ع) بخواهیم که برایمان استغفار کند.یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، استغفار
صفحه 25 از 64
است. استفغار، پوشانندة سیّئات است. اگر طلبِ مغفرت جدّي باشد منجر به مغفرت میشود. یک وقت انسان خودش استغفار
میکند، یک وقت دیگران برایش استغفار میکنند، رفقا برایش استغفار میکنند، آن هم مؤثر است امّا راه سومی هم وجود دارد که
بهتر از دو راه قبلی است و آن این است که انسان به حجّت وقت متوسّل شود و از آن حضرت بخواهی که یابنرسولالله! شما برایم
طلب مغفرت کنید. من این مطلب را از این آیه شریفه میگویم: و لو انّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله و استغفر لهم
الرسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً. 8 اگر آنان وقتی که به خود ستم کردند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر نیز
براي آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیر مهربان مییافتند. خداوند به پیامبرش میفرماید اگر اینها که خلاف کردهاند،
پیش تو میآمدند و از من طلب مغفرت میکردند، تو هم برایشان استغفار میکردي اگر این دو استغفار با هم ضمیمه میشد آن
« لوجدوا الله توّاباً رحیماً » : یعنی خدا ایشان را میآمرزید، بلکه میفرماید « یغفرالله لهم » : نمیفرماید « لوجدوا الله توّاباً رحیماً » وقت
تعبیر بسیار جالبی است. یعنی در صورت استغفار خودشان و استغفار رسول خدا، در وجودشان میفهمیدند و مییافتند و درك
میکردند که خدا آنها را آمرزیده است. یعنی در آن صورت غفوریّت و رحمانیت خدا را درك میکردند. خوب، آن وقت،
حجّت خدا، رسول الله(ص) بود و حالا حجّت وقت، امام زمان(ع) است. به خدا قسم اگر ما از امام زمان(ع) بخواهیم برایمان
استغفار خواهند کرد. در ساحتِ مقدّس اینها بخل راه ندارد. امام زمان(ع) خلیفۀ خداست، مظهر تامّۀ حق است، اسم اعظم خدا،
الان امام زمان است. اگر جدّاً بخواهیم، حضرت دعا میکنند، طلب مغفرت میکنند آنگاه انسان، غفوریّت و رحمانیّت خدا را
یا » لمس میکند. برادران یوسف، بعد از آزار یوسف(ع)، وقتی متوجه شدند بدکاري کردهاند، پشیمان شدند و از پدر خواستند که
9 گفتند: پدرجان! تو پیش خدا وجیه هستی، رسول و پیغمبر خدا هستی، پیش خدا آبرو داري، ما گناهکاریم «... ابانا استغفرلنا ذنوبنا
پشیمانیم، از تو میخواهیم که برایمان طلب مغفرت نمایی، یعقوب(ع) هم پذیرفت. ما هم از پدر حقیقی خود بخواهیم که او
وجیه » برایمان طلب مغفرت کند. یعنی از امام زمان(ع) درخواست کنیم که بعد از توبۀ حقیقی، براي ما طلب مغفرت کند زیرا او
است. او محمود خداست، او ولیّ خداست، او همه کارة عالم است این توبه اگر با آن لطفِ مغفرت توأم شود قطعاً کارساز « عندالله
خواهد بود. الان هم رسول خدا زنده است، باید از رسول خدا بخواهیم، از امام زمان بخواهیم و عرض کنیم: یابنرسولالله! اي عزیز
است. یعنی پناه بیپناهان! شما پدر حقیقی ما « غوث » فاطمه(س)! تو میدانی ما بیچاره هستیم و پناهی نداریم، یکی از القاب شما
هستید. ما بچههاي بدي هستیم ولی شما پدر خوبی هستید، ما نوکرهاي بدي هستیم، اما شما خوب آقایی هستید. ما کجا برویم، به
دوستی، « و لی حقّ موالاتی » چه کسی بگوییم و به که پناه ببریم؟ ما شما را دوست داریم و تو از قلب ما خبر داري، در زیارت دارد
حق میآورد، ما حقِّ موالات داریم. به شما امید داریم و از شما میخواهیم که شما به ما تصدّق کنید. که خدا صدقهکنندگان را
جزاي خیر میدهد. دست گدایی ما به سوي شما دراز است. امام حسین(ع)، باب الحجۀ یکی از مستحبّاتی که در راه استکمال نفس
است. یعنی اگر کسی خواست با امام زمان(ع) ارتباط « باب الحجّه » ( خیلی مؤثر است، زیارت سیّدالشهدا(ع) است. زیرا امامحسین(ع
برقرار کند باید از در حسین(ع) وارد شود، زیارت آن حضرت خیلی مهم است. از دور زیارت کردن را نباید غفلت کرد، از دور
سلام بدهیم و عرض ادب بکنیم. گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی 10 زیارت، راه کمال را
هموار میکند، خوب است آدم برنامهاي براي خودش تنظیم کند و زیارت امام حسین(ع) را بخواند. شبانهروزي نگذرد که دست
کم یک سلام به امام حسین(ع) ندهیم. من این نکته را به عنوان یادگاري عرض میکنم، تا هر وقت یادتان آمد برایم طلب آمرزش
است و انسان باید در طول شبانهروز ولو یک مرتبه، ولو با یک سلام آن حضرت را زیارت کند. چرا « بابُ الله » ( کنید. امام حسین(ع
در شب نیمه شعبان، شب ولادت امام زمان(ع)، تنها زیارت امام حسین(ع) وارد شده و نگفتهاند که اشخاص به زیارت سایر ائمه(ع)
بروند. نکتهاش این است که امام زمان(ع) طالب دَم (= خونخواه)، طالب ثارات، و منتقِم است. شاید نکتهاش این باشد که دوستان و
شیعیان حضرت، خدمت امام حسین(ع) برسند و به آن حضرت عرض کنند: یابن رسولالله! چشم شما روشن، طالب خون و منتقم
صفحه 26 از 64
شما آمد. ماهنامه موعود شماره 82 پینوشتها: 1. به نقل از مقدّمه شوق وصال، آیتالله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی، به اهتمام
دکتر حامد ناجی اصفهانی، نشر مؤسسه فرهنگی صاحب الامر(ع). 2. سفید آبیان، حمید، لالهاي از ملکوت، نشر کمالالملک، ص
5. اشاره . 4. کلینی، کافی، ج 1، ص 219 ؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 17 ، ص 131 . 3. سورة اعراف( 7)، آیات 197 196 .377
7. علامه مجلسی، . به قسمتی از آخر دعاي ندبه. 6. علامه مجلسی، همان، ج 53 ، ص 236 ؛ حاجی نوري، نجمالثاقب، ص 614
.9 . همان، ج 95 ، ص 391 ، هم چنین مفاتیحالجنان، ص 278 ، کتابفروشی علمی (از دعاهاي ماه رجب). 8. سورة نساء( 4)، آیۀ 64
. سورة یوسف( 12 )، آیۀ 97
ارتباط معنوي